بچه ها شوهرم خیلی تلاش کرد تا بدستم بیاره الان ی ساله عقدیم بعد مثلا بهش میگم ی پنج دقیقه بیا وبعد برو یا مثلا بیا خونمون امروز گاهی میاد گاهی میگ خب دیروز همو دیدیدیم ک ونمیاد من خیلی وابسته بودنمو نشون دادم واسه همین حس میکنم از بابت من خیالش راحته ودیگ تلاشی نمیکنه بعضی اوقات واقعا خستش بعضی اوقاتم میگ خب زشته هرروز بیایم وبریم تحمل کن تا عروسیمون ولی مشکل اینه من جز اون هیچکسو ندارم ن سرگرمی نه دلخوشی چشمم به راهه ک فقط اون بیاد اگم جایی برم بازم اونو میخام من حس میکنم دوسم نداره یا دلش برام تنگ نمیشه ی چیزی که شوهرم درون گراعه ومن برونگراوپرانرژی که دوس دارم هرروز پیش هم باشیم ب نظرتون من چکار کنم؟چندروز ی بار ببینمش؟اینکه همشم من میگم بیا بریم بیرون یا بیا ببینمت ولی حس میکنم خیلی دارم خودمو کوچیک میکنم دیگ نظر شما چیه
دوست گلم، رفتار یک نفر رو از کلیات رفتار باید سنجید...
تلاش کرده به دستت بیاره، آدم درستیه، با اخلاقه، مودبه، سعی میکنه به زندگیتون برسه... اگه اینهارو داره، باید اینهارو در اولویت قرار بدی...
مردا با زنا رفتارشون فرق داره، سوای اون هیچکس مثل هم نیست، نمیشه هم یکی رو مثل خودمون بکنین، چون اخلاقا درست نیست...
پس به نظر من، کلیات یک نفر رو ببین و سعی نکن جزئ رو به کل ربط بدی...
الهی... خب عزیزم مساله اصلی اینه که آقایان یکم با خانمها فرق دارن... ایشالا در آینده بیشتر متوجهش میشی. آقایون تودارن، کم حرقترن، سعی میکنن بعضی چیزهارو بروز ندن و خلاصه سیستم خودشون رو دارن. خانمها احساساتی ترن، ریزبینتر هستن و... همینه که دو نفر رو در کنار هم تکمیل میکنه...
اوایل زندگی از اینچیزها پیش میاد، کم کم که پیش برید و تجربتون بیشتر بشه اینا همش حل میشن، خیلی سخت نگیر و نگران نباش...
مهم انسان درست و سالم بودن طرف مقابله و اینکه با عملش و کار درست علاقش رو بهت نشون بده...
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
