بیاین تعریف کنید
بچه بودم به معلم گفتم مامان
سوتی بابامو بگم😂
چن وقت پیش هممون جمع شده بودیم خونه خالم بابام خواست بگه پانتومیم بازی کنیم بابام گف کاندومیم ینی همه غش کردن
الان گوزو ها وارد میشن🤣
توی جمع که دانش اموزا از همه مدارس اومده بودن
ی دختر برگشت ب ی اقایی ک از اداره اومده بود
گفت اخههه خانوووم 😂😂😂😂سالن رفت رو هوا
مهمون داشتیم یک هفته مامانم برا صبحونه عدسی درست کرده بود بعد انقدر خسته و عصبانی بودم ک حد نداشت داداشم هی ناز میکرد من دوست ندارم و نمیخورم و... دختره مهمونمونم گفت من اصلا اینجوری نیستم هرچی باشه میخورم ب داداشم گفتم یاد بگیر با ۲۴ سال سن مث مریمم نشدی کوفت و زهره مارم بزاری حلوش میخوره😐😐😂😂😂خیلی بد بود تا ۱۰ دقیقه همه پوکر فیس شرن
من میخواستم با همسایمون خداحافظی کنم به جای خدانگهدار گفتم خسته نباشید😐😐😐
میرفتم کلاس قران بچه بودم رو یکی کراش بودم برا مجلس اختتامیه قرار شد یه شعر بخونم رفتم که بخونم دیدم اوهو همه مردن کراشمم جلو روم یه بیتش خوندم بعد زدم زیر خنده بلندا🤣🤣🤣 اصن مجلس رفت رو هوا🤣🤣
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
