2777
2789

از مراسم اومدیم نمیدونم بابام چی بهش گفته بود که عصبی شده بود.گفت عصابم خورده میخوام برم جایی گفتم با هم بریم گفت حق نداری بهم دستور بدی انگار انبار باروت بود یهو منفجر شد اصلا غیر قابل پیش بینی بود فکر نمیکردم انقدر عصبی باشه منم چیز ردی نگفتم .گفتم که اگه جایی میری با هم بریم.اومدیم خونه

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اومدیم خونه حمله کرد چند تا وسیله های خونه رو شکوند.همه چیو پرت میکرد سمتم اصلا باور نکردنی وحشی شده بود از دستش فرار کردم اتاق به دو تا گوشم ضربه محکمی زد داخل گوشم خیس شد

دعا میکنم گوشم آسیب دیده باشه چند روز بعد میرم دکتر چون از گوشم آب اومد بیرون

عزیزم دیگ چرا دعا میکنی گوشت آسیب دیده باشه؟

اعصاب خوردی فقط اونجا که یکی زنگ میزنه بهت ولی صداش نمیاد قطع میکنی و خودت زنگ‌ میزنی، میبینی که اونم به تو زنگ زده و اشغاله بعد یه کم منتظر میمونی که زنگ بزنه، ولی میفهمی اونم منتظره که تو زنگ بزنی صبرت تموم میشه و زنگ میزنی میبینی اونم صبرش تموم شده و زنگ زده و اشغاله 😐😬
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792