از مراسم اومدیم نمیدونم بابام چی بهش گفته بود که عصبی شده بود.گفت عصابم خورده میخوام برم جایی گفتم با هم بریم گفت حق نداری بهم دستور بدی انگار انبار باروت بود یهو منفجر شد اصلا غیر قابل پیش بینی بود فکر نمیکردم انقدر عصبی باشه منم چیز ردی نگفتم .گفتم که اگه جایی میری با هم بریم.اومدیم خونه
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
دست بابات درد نکنه غلط کرده زر مفت زده شوهرت اینهمه مادرشوعرا عروس رو میچزونن حالا یه بار پدرشوعر دامادشو خور کنه بهش برخورده! چقدرررر ما زنها بدبختیم💔
فقطططط انگار مردها غرور و شخصیت دارن!بیشرف اومده کتکت هم زده
گووشت اسیب ببینه که دیگه خوب نمیشه خودت باید باهاش سر کنی من چندسال گوشم زنگ میخوره قابل درمانم نیست 😑
یه سکوتی هم هست که مال بعد از شنیدن یه سری از حرفاییه که نباید میشنیدی حس عجیبیه بیرونش سکوته ولی از درونت هی صدای شکستن میاد مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن...که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست!