از مراسم اومدیم نمیدونم بابام چی بهش گفته بود که عصبی شده بود.گفت عصابم خورده میخوام برم جایی گفتم با هم بریم گفت حق نداری بهم دستور بدی انگار انبار باروت بود یهو منفجر شد اصلا غیر قابل پیش بینی بود فکر نمیکردم انقدر عصبی باشه منم چیز ردی نگفتم .گفتم که اگه جایی میری با هم بریم.اومدیم خونه
اومدیم خونه حمله کرد چند تا وسیله های خونه رو شکوند.همه چیو پرت میکرد سمتم اصلا باور نکردنی وحشی شده بود از دستش فرار کردم اتاق به دو تا گوشم ضربه محکمی زد داخل گوشم خیس شد
دعا میکنم گوشم آسیب دیده باشه چند روز بعد میرم دکتر چون از گوشم آب اومد بیرون
عزیزم دیگ چرا دعا میکنی گوشت آسیب دیده باشه؟
اعصاب خوردی فقط اونجا که یکی زنگ میزنه بهت ولی صداش نمیاد قطع میکنی و خودت زنگ میزنی، میبینی که اونم به تو زنگ زده و اشغاله بعد یه کم منتظر میمونی که زنگ بزنه، ولی میفهمی اونم منتظره که تو زنگ بزنی صبرت تموم میشه و زنگ میزنی میبینی اونم صبرش تموم شده و زنگ زده و اشغاله 😐😬