حالا ببینیم چی از این حکمت به دستمون میاد. اولین نکته اینکه بدونیم منافق کی هست؟ آیا ما هم جزو منافقین هستیم؟
منافق در اصطلاح کسی است که در باطن کافر و در ظاهر مسلمان است. « یقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَیسَ فِی قُلُوبِهِمْ »؛ «میگویند آنچه را که در دلهایشان نیست ».
1. پس اولین نشانه منافق همون طور که در حکمت گفته شد و در تعریف منافق اومد، عدم هماهنگی زبان و دل هست. دومیش اینه که هر چی به زبونمون اومد، بی توجه به سود و ضررمون می گیم. حکمت داره میگه تا زبانمون استوار و محکم نشه، دلمون قرار نمیگیره. آشفته هستیم. چون درونمون یک خبره، اما بیرونمون خبر دیگه. از درون ناراحت و عصبانی و دلشکسته هستیم، از بیرون لبخند می زنیم و به طرف می گیم اختیار دارید، ناراحت نشدم.
پس در گام اول سعی کنیم زبان و دلمون رو یکی کنیم. اگر ناراحت شدیم، حس بدی گرفتیم از حرف کسی، بگیم، به جای اینکه بریزیم توی خودمون و بریم سر همسرمون خالی کنیم.
مثلا یکی یک غذای بدی درست کرده، خیلی هم از خودش تعریف میکنه، میاد میگه چطور بود؟ شما هم می گید خیلی خوشمزه بود، عالی بود، مرسی. اونم بیشتر براتون باد می کنه و در تعریف از خودش سنگ تموم می گذاره و متن سازی میکنه و دست پخت خودش رو عالی نشون میده و شمارو هم خراب میکنه. تازه دستور آشپزی هم بهتون میده. شما هم حرص می خورید و میرید خونه با همسرتون دعوا می کنید که این طرف دیوونه است بابا. چقدر خودش رو قبول داره. بعد همسرتون میگه به جای حسادت، برو ازش یاد بگیر، خودت تعریف کردی، مثل اینکه عقلت واقعا کمه. اونجا یکی چیزی میگی و اینجا یک چیزی.
حالا درستش اینه که تمرین کنید تا زبان و دلتون رو یکی کنید، تا از کلی از سوء تفاهم ها جلوگیری کنید. لازم هم نیست بگید غذاتون بد و بدمزه بود. یکم فکر کنید و یک حسن واقعی پیدا کنید و وقتی ازتون پرسیدن غذا چطور بود، بگید به فرض نخودش خیلی خوب پخته بود. طرف میگه همین؟ بگید همین که زحمت کشیده بودید و تدارک دیده بودید ممنون. بابت زحمت تشکر کنیم نه بابت طعم دروغین غذا.
پس تمرین کنیم تا برخلاف آموزه های اشتباهی که یادمون دادند و خواستند که بین درون و بیرونمون جدایی بندازیم، زبان و دلمون رو یکی کنیم. اگر هم دلمون خیلی خراب هست، به جای خراب کردن زبونمون، سعی کنیم دلمون رو خوب کنیم. نیایم بدتر با یک دل خراب، زبونمون رو هم خراب کنیم. در پی اصلاح باشیم.