سلام به روی ماهت 😍
درسته به خاطر نزدیک بودن خونه هامون از مسائل همدیگه زودتر باخبر میشیم ولی اعتراف میکنم توی بعضی از موردها غرورم باعث میشه که چیزی رو مخفی نکنم که الان فهمیدم کاملا اشتباه میکنم ...
من فکر میکردم اگه چیزی رو از کسی مخفی نکنم یعنی من ازتون نمیترسم مستقلم و میتونم هر تصمیمی که دوست داشته باشم انجام بدم که با خوندن مطالب شما فهمیدم این فقط یعنی بچه بازی و ساده لوحی که نتیجه اش شد پست های قبلیم ...
هم کلام شدن با شما استاد دانا توی این روزهای عزیز بی دلیل نیست معجزه ای از طرف خداست...
با ذکر این احادیث و قلم پر از منطق تون مگه میشه من این درس رو از زندگیم یاد نگیرم؟
من الان مشکلم همسرم هستش چون حرف خانوادش که به میان بیاد چشم و گوش بسته بی منطق میشه ...
من میدونم خانواده همسرم دخالت میکنن و خیر خواه من نیستن ولی بلد نیستم چه جوری به همسرم بگم که مسائل خونه رو به خانوادش انتقال نده ...
بانو آرتمیس عزیز لطفا چنتا راهکار میخوام واسه شروع که با همسرم در این مورد حرف بزنم
لطف میکنین در حقم