2777
2789
عنوان

عقل و بی عقلی

| مشاهده متن کامل بحث + 143956 بازدید | 940 پست
سلام دوستان، صبح همگی بخیر. من کلا معاشرت رو در حد کم می پسندم. خیلی کم. حتی با دوستان نزدیکم که دوس ...

سلام عزيزم 

من همیشه خونه ام وجایی نمیرم رفت وآمد هم با کسی ندارم همیشه با دو تا بچم مشغولم

فقط با مامانم وخواهرم معاشرت دارم

به نظرشما کارم درسته؟ 

ختم قرآن در گروه قرآنی ایتا👈دستتون رو روی لینک نگه دارین بعد گزینه باز رو بزنید https://eitaa.com/joinchat/2844198203C1920725403

راستی بانو دوستی بمن مراجعه کرد و درددل،از مشکلات خودش باهمسر و خانواده همسر و‌تنش هایی ک ایجاد شده ...

سلام عزیزم پی دی اف حرف های بانو آرتمیس رو از کجا آوردی؟ میشه واسه منم بفرستی؟ خیلی لازم دارم.

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

سلام عزیزم. ما گاهی حریف تغییر خودمون هم نمیشیم با این که مطمئن هستیم کارمون اشتباه هست. دیگران که ج ...

ممنونم بانو جان 😘❤دقیقا الان کارهایی که شما میگین و انجام دادم و خیلی بیشتر از زندگیم راضیم واقعا از وقتی شروع کردم فقط خودم و دوست داشته باشم حتی همسرمم احترام بیشتری بهم میذاره یک درس دیگه که از شما یاد گرفتم شاید واسه دوستانم تجربه بشه این بود که من یک همسایه ی فضول داشتم از اقوام شوهرم بود یعنی تقریبا هر روز میومد خونه ی ما که ببینه چه خبره بعد به بقیه بگه واقعا من نمیدونستم و خیلی ساده بودم همیشه حتی وقتایی که کار داشتم با روی باز ازش پذیرایی میکردم ولی از همون بک سال پیش که تایپکتون و خوندم فهمیدم بهتره هر چه زودتر رابطمو باهاش در حد سلام علیک بذارم و تموم و اینکه بقول شما اگه کسی ۵ سال بهت سودی نرسون مطمئن باش بعد از این هم سودی نخواهد رسوند منم نتیجه گرفتم که نه تنها سودی برام نداشته بلکه حرفهای تو خونمو واسه این و اون میبرده الان که دیگه نذاشتم بیاد بخدا بیشتر حرفهای پشت سرم تموم شد خیلی برام درس بزرگی بود من همش میخواستم بگم من خوبم من مثل بقیه نیستم با من راحت باش ولی وقتی خودمو و دوست داشتم دیدم اصلا در حد رفت و آمد با من نیست چه برسه به اینکه بخاد دوستمم باشه...این باعث درس بزرگی واسم شد که رفت و آمدمو خیلی خیلی بیشتر از قبل کنترل کنم و الان واقعا راضیم ..تشکر از شما بانو جان 😘البته بازم کارهای دیگه کردم که از بانو یاد گرفتم کم کم میگم شاید بدردتون بخوره  و همینجوری که من تونستم تقریبا راهمو و پیدا کنم البته اینم بگم اولش خیلی ترس داشتم ولی الان خیلی به آرامش رسیدم 

من یک سوال داشتم از خدمتتون 

بانو جان پدر من خیلی وقته که فوت کرد  الان من بعد از گذشت چند سال با غم نبودنش کنار اومدم ولی از وقتی ازدواج کردم خیلی بیشتر احساس بی پدری کردم دلیلشم این بود که واقعا ترحم های بیخودی بهت بکنن وقتی میگردن میبینن هیچی پیدا نمیکنن که بگن میگن اخی پدرت حیف بود اخی زود مرد اخی شما پدر ندارین یه جوری مثل نمک پاشیدن روی زخم به نظرتون چه جوابی بهشون بدم که دیگه اینجوری نگن واقعا وقتی این کار و میکنن جلوی بقیه من احساس حقارت میکنم که میخان بی پدریم  و به رخ بکشن چیکار کنم که دیگه همچین چیزهایی نشنوم ؟؟؟

سلام عزیزم. ناراحت شدم از خوندن متنت. اما باید قوی باشی. همه مون باید قوی باشیم. زندگی بازی های زیاد ...

خیلی ممنون از وقتی که برام گذاشتید،بانو آرتمیس نمی‌تونید تصور کنید که من چقدر رنج میکشم مشاوره بهم گفت علت افسردگی شدیدت کتک هایی بود که بیشتر از ده ساله دارم میخورم و من این موضوع رو با همسرم در میون گذاشتم و حتی التماسش کردم که اینقدر جلوی در و همسایه تحقیرم نکنه و بیشتر از این کتکم نزنه اما اون بهم میگه تو رو چه به حرف زدن اصلا نفس نکش بخدا من هیچوقت زندگی نکردم نمیدونم اصلا چطور باید قوی بود

خیلی ممنون از وقتی که برام گذاشتید،بانو آرتمیس نمی‌تونید تصور کنید که من چقدر رنج میکشم مشاوره بهم گ ...

عزیزم من خیلی سعی می کنم زیاد کامنت نذارم تا از درس های بانو بیشتر استفاده ببریم ولی چون یه زمانی هرچند کوتاه حال و روز شما رو داشتم، از تجربه های خودم میگم.

اول اینکه دیگه تحت هیچ شرایطی التماس نکن! خود التماس کردن نشانه ی تحقیره! اصلا آدم قوی به کسی التماس نمی کنه! ضمن اینکه با التماس کردن رفتار همسر شما درست نمیشه.

توصیه ی بانو بسیار عالی بود، حتما استفاده کن. فعلا موقتا یه شرایط نسبتا آرام مهیا کن، فضا و جو رو به نفع خودت آروم کن.

منم یادمه یه زمانی همسر سابقم دنبال کمترین بهانه میگشت تا دعوا راه بندازه و منو مورد توهین و تحقیر قرار بده ولی من چون اون موقع شرایط جدایی رو نداشتم، این کارا رو می کردم:

۱. در برابر اهانت ها و تحقیرهاش سکوت می کردم و چیزی نمی گفتم.

۲. در برابر خانوادش و بقیه ابراز ناراحتی نمی کردم و درد دل نمی کردم.

۳. کارای خونمو دقیق و مرتب انجام میدادم که بهونه دستش ندم برا شروع تنش.

۴. هواشو داشتم و بهش محبت کلامی و رفتاری نشون می دادم. (چون میخواستم جو خونه رو آروم نگه دارم که بتونم کمی آرامش داشته باشم.)

۵. کار پاره وقت پیدا کردم که اتفاقا نزدیک خونه بود. درسته حقوق خیلی خیلی کمی داشت ولی شروع خیلی خوبی بود چون هم روی روحیه م اثر مثبت داشت هم کمی بهم استقلال مالی میداد. هم کمتر روی رفتارای همسرم و خانوادش تمرکز می کردم، هم کمتر تنش بینمون به وجود میومد.

۶. مطالعه می کردم.

۷. مشاوره می رفتم. مشاوره ی حضوری هم اگه نتونستی با ۱۴۸۰ تماس بگیر که مشاوره ی رایگانه، فقط باید با یه مشاور در تماس باشی، کدش و روزهای فعالیتش رو بپرس و به راهکارهاش عمل کن.

۸. در آخر هم با تاپیک های بانو آرتمیس عزیز آشنا شدم که جهش و پیشرفت خیلی خیلی زیادی توی روند قوی تر شدنم داشت.

شاپرک جون شسیبل عزیز طنازجون ودوستای قدیمی عزیزم خوشحال شدم شما رو اینجا دیدم. انشاله سلامت وشاد باشید. 


دوستان من هم کمتر پست میزارم تا تاپیک شلوغ نشه

ولی خواستم بگم یکی دیگه از مصادیق عقل سالم کمتر استفاده کردن از زبان مون هست و فقط درجایی زبان باز میکنم که نیاز باشه از حقم دفاع کنم و حقیقتی رو بگم که بهش مطمئنم. حتی وقتی به درستی چیزی شک دارم باز دهان میبندم وسکوت میکنم. دربرابر همسرم حتی که نزدیکترین شخص هست بمن. 

 ویک مصداق دیگه ی عقل خوش باور نبودن  هست. 

این مساله را من بخاطر دل ساده وپاک وبی آلایشم داشتم که باید خیلی روش تلاش کنم و از وقتی این دقت رو دارم در زود باور نبودنم انگار روحم در دژ محکمی هست که حتی یه گدا میاد سمتم و کلی حرف میزنه تا روحم رو متاثر کنه و دلسوزی مو تحریک کنه تلاش میکنم عقلم از کار نیفته چون دنیا بددنیایی شده. 

شکرت خداجون
عزیزم من خیلی سعی می کنم زیاد کامنت نذارم تا از درس های بانو بیشتر استفاده ببریم ولی چون یه زمانی هر ...

مممنونم طناز خانم بابت وقتی که گذاشتید و راهنمایی کردید شما درست میگید من یادمه یه سری همسایه جدید اومده بود برامون این دوباره با من دعواش شده بود و عربده می‌کشید و رو سینه خودش میزد و میگفت من زور دارم و از این کارا من به پاش افتادم سه بار پاش رو بوسیدم التماسش کردم که دیگه پیش همسایه جدید آبرومون رو نبر اما همسرم هر بار وقیح تر میشه به همین خاطر که خیلی تو این زندگی خوار و خفیف شدم اگر چه تصمیم سختیه اما میخام خودم رو از این باتلاق بکشم بیرون و قدرتمند بشم گر چه من افسردگی شدیدم باعث شده که قدرت تصمیم گیری برام سخت بشه اما میخام یه بار واسه همیشه خودم رو تغییر بدم ،دوستانی که با تاپیکهای بانو آرتمیس تغییر کردن بیان برامون بنویسن که چه ضعف هایی داشتن و چه کارهایی در جهت قوی کردن خودشون انجام دادن تا برای امثال من باب انگیزه بشه

سلام دوستان، صبح همگی بخیر. من کلا معاشرت رو در حد کم می پسندم. خیلی کم. حتی با دوستان نزدیکم که دوس ...

بانو آرتمیس عزیز

من از زمانی که این کم کردن معاشرت رو ازتون یاد گرفتم، برای کارهای مهم زندگیم همیشه وقت دارم. با وجود اینکه شغل تمام وقت دارم و مسیولیت های کسب و کار خودم هم بر عهده مه، برای خودم و خونه کامل برنامه ریزی دارم و به راحتی بهش میرسم.


به خانم های تاپیک که به دنبال رشد شخصی و قوی شدن هستند،چندتا توصیه دارم که از تاپیک های شما و همچنین تخصص دانشگاهیم بهشون رسیدم، به نظرم تا انجامشون ندادیم نمیتونیم عاقلانه زندگی کنیم:

حتما ورزش کنیم. پیاده روی حتی توی خونه، انجام حرکات ورزشی با اپلیکیشن های موبایل یا ویدیوهای رایگان و ... بهونه آوردن راحته، اما اگر میخواید اندام زیبا و ذهن سالمی داشته باشید، بدون ورزش تقریبا غیر ممکنه.


مطالعه کنیم. حداقل نیم ساعت در روز، هم رمان های خوب ادبیات جهان و هم کتاب های غیر داستانی. توی اپلیکیشن فیدیبو و نوار با قیمت بسیار ناچیز میتونید بهترین کتاب های صوتی و متنی رو داشته باشید.


برای تغذیه مون ارزش قائل باشیم. غذاهای سالم، پر از سبزیجات و میان وعده‌های سالم برای خودمون و خانواده تهیه کنیم.


با مسواک زدن صبح و شب، دوش گرفتن منظم، سوهان زدن ناخن ها، دستکش پوشیدن موقع ظرف شستن، موها رو مرتب و قشنگ نگه داشتن، پوشیدن لباس تمیز و آراسته در همه اوقات (حتی موقع خواب)،استفاده مرتب از ضدآفتاب و مرطوب کننده و عطر زدن، اول به خودمون و بعد به بقیه یاد میدیم بهمون احترام بگذارند.


روزانه یک عدد مولتی ویتامین بعد از صبحانه به علاوه ماهیانه یک عدد ویتامین دی پنجاه هزار، هزینه کمی داره اما باعث میشه شاداب تر،جوون تر و پرانرژی باشید و از بیماری های فراوانی جلوگیری میکنه.


خونه و آشپزخونه رو همیشه مرتب و تمیز نگه داریم که باعث میشه روحیه مون عالی باشه


یادداشت نویسی روزانه برای نوشتن استرس ها، غم ها، برنامه ها و .. به جای درد و دل کردن با بقیه




گفت آسان گیر برخود کارها کز روی طبع ‌/ سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش
سلام عزیزم. قضیه شناخته شدن هم هست اینجا. اما جالب این هست که ایشون حرف از گرفتن حق میزنن، خیلی جالب ...

ب امید روزی که سطح درک جمعی ب قدری بالا بره ک انقد در رفتارهامون بی انصاف نباشیم و همه چیز رو برای خودمون نخوایم

 

اگر من برای خودم حق قایل هستم پس دیگری هم این حق رو خواهد داشت و مسایل مشابه

به شما احترام می گذارم چون خودم محترم هستم 

دوستان عزیز هرچی از نکات و جزییات زندگی توی جامعه و فرهنگمون بگیم کم هست...لطفا تجربیات مثبت و آموزنده تون رو عنوان کنین تاهمه بیش از پیش یاد بگیریم....بانوی عزیز لطفا شنا هم نکاتی ک لازم هست رو بفرمایید....

دوستان ی جایی توی مطالب بانوآرتمیس ایشون حرف جالبی زدن ک اگه جایی حس کردین شخصی فخرمیفروشه و بقولی منم منم میزنه و میخاد خودش بالاترازشما نشون بده شما این جرقه رو خاموش کنین و درجا پاسخ بدین وقتی ی نفر قصد تحقیرکردن شما و زیرسوال بردنتون رو داشت شما از فرمولی استفاذه کنین ک دقیقا خوذ اون شخص بره زیرسوال😉😉😉😉

یادمه مثالی زدن ک مثلا ی نفر با حالت تحقیر بهشون مثلاگفته شما النگو نداری؟؟؟؟!!!!!ایشون هم وقتی یقین پیدا کرده ک اون طرف مقابل باتحقیر و تفاخر حرف زده درجوابش خیلی ریلکس و باارامش اما محکم گفتن نه من النگو ندارم من مغز دارم....ن بهم ریختن ن ب دل گرفته ن دلخور شده،گیریم ک اصلا بهم ریخته بانو اما بروز نداده و نشون داده خود تو مشکل داری و کسی ک زیرسوال هست شخص خودتی....ینی چقدر جالب بوده پاسخشون من لذت بردم......

اتفاقی برای من هم مدتها قبل افتاده بود ک ازهمین روش استفاده کردم،ما مدتی بود بنایی داشتیم و همسرم هم مرخصی میگرفت و مدتی سر همین بنایی و مسائل مربوط بهش بود،خسته و کوفته و آشفته بود و کلی کار روی سرش ریخته بود و واقعا ما شب وروز نداشتیم توی اون مدت ،یادمه خونه خاهر همسرم بودیم من و بچه هام نشسته بودیم و همسرم یکساعت بعد اومد پیشمون،وارد ک شد طبق معمول عجله داشت اومد ی سر پیشمون و مجدد رفت بیرون ک پی کارهارو بگیره،تا بیرون رفت داماد همسرم ینی شوهر خاهرشوهرم توی خونه برگشت بمن توی جمع ک همسر خودش بچه هاش و داماد حضور داشتن گفت با حالت لبخند و اینا ک اره بابا چقد خوبه مرد شیک و تمیز باشه برق بزنع منذک نمیتونم سروکله خاکی داشته باشم برم جایی یکم مرتب کن شوهرتو همش خاک بود لباس و کفشش تو زنشی نباید بذاری اینجوری باشه(اینارو همرو با لبخند و‌حالت شوخی گفت ک ینی ناراحت نشی و من قصدی ندارم و ....)(این فرد توی فامیل و اقوام ب فخرفروشی و نادانی و گستاخی معروف هست و من بشخصه سعی میکنم کمترین برخورد رو مگر درحدضرورت باهاش داشته باشم)خلاصه....گذاشتم بشینه هنوز لبخند میزد و منتظر بود ک ببینه من چی میگم،منم چون از نیت قلبیش آگاه بودم و یقین داشتم ک از سر دلسوزی نمیگه و میخاد منو خراب کنه و بگه فقط من خوشتیپم و میتونم بدرخشم...بهش با همون لبخند ملایم و خیره توی چشماش گفتم قربان اون گرد و خاکی ک بخاطر زحمت کشیدن برای من و بچه هام  روی سر و صورت و لباس و کفش سپهر میشینه.....این گردو خاک برای من خیلی ارزش داره و من بهش میبالم 😉😉😉😉😉😉چشمامو ازش برنداشتم و همچنان خیره بودم بهش ببینم ادامع داره حرفاش ،دقت کردم توی صورتش ابروهاش رفت بالاچشماشو گرد کرد و گفت اوووووو بعد سرشو تکون داد و گفت احسنت🤣🤣🤣🤣🤣🤣بعدشم کنترل رو برداشت تی وی روشن کرد....منم چای میخوردم و تموم ک شد خداحافظی کردم خیلی عادی رفتم خونه خودمون.......حالا نقطه برعکس اگه یقین پیدا میکردم طرف مقابلم انسان درستی هست و واقعا نیتش ازین حرف دلسوزی بمن و زندگیمه مطمعنا رویه و روش صحبتم زمین تا اسمون متفاون بود باهاش،

باران که شدی؛مپرس این خانه کیست...🌱

سلام به همگی

من همیشه کنار روتین خانه داری مطالعه داشتم حالا رمان یا مطالب روانشناسی ...

درسته از اینا حس خوبی میگرفتم ولی زودگذر بود تو پست های قبلم نوشتم همیشه این احساس رشد نکردن خودم همه چی رو برام تلخ میکرد...

همیشه فکر میکردم درسته نتونستم تو بیست سالگی عادی تحصیل کنم ولی اگه الان هم بی خیال آرزوهام بشم چند سال دیگه مثلا شصت سالگی افسوس روزهای الان رو میخورم که چرا شرایطش رو داشتم و کاری نکردم ...

منم تصمیم گرفتم برای اینکه قضیه رو جدی دنبال کنم با وصف اینکه حتی کتاب هم نداشتم ولی واسه کنکور 400 ثبت نام کردم با همسرم قرارمون این شد که امسال فقط برم سر جلسه که با جو اونجا مثل سن و سال بقیه آشنا بشم و واسه کنکور سال بعدی اینجور چیزا برام عادی بشه...

کنکور 400 تموم شد منم واسه امسال کتاب سفارش دادم و برنامه ریزی کردم و تا خواستم شروع کنم متاسفانه بزرگترین اشتباهم رو انجام دادم و به خانوادهامون تصمیمم رو گفتم ...

وای خدایا اذیتها شروع شد رفت وآمد های گاه و بیگاه انتظار دعوت های بی مناسبت زنگ زدنهای وقت و بی وقت بهانه گیریها  پیش کشیدن اختلافات پیش و پا افتاده گذشته و بزرگنمایی اونا متلک گفتن ها حتی مسخره کردن سن و تصمیمی که گرفتم و با گفتن حرفهای نا امید کننده اول با شوخی به خودم میگفتن وبعد با متن سازی با حالت جدی و نصیحت و مثلا خیرخواهی ذهن همسرم رو شستشو میدادن...

و من ساده لوح پیش خانواده همسرم خفه خون میگرفتم و بعد پیش همسرم که تنها میشدم دعوا و گریه ...

باورم نمیشد ولی یه سال تموم شد و من حتی یه درس از هر کتابی نخونده بودم هیچ تازه این یه سال به اندازه چهارده سال زندگی مشترکمون تنش داشتم ...

اینو هم بگم به قول معروف ما زندگی مون رو از زیر صفر شروع کردیم اولین سال ازدواجمون یه کار کوچیک خانگی راه انداختیم و به خاطر بارداریم همسرم اون رو ارتقا داد و کاملا مسئولیت و درامدش رو همسرم به عهده گرفت و الان اوضاع مالی نسبتا خوبی داریم ...

درسته هم این چند سال زخم زبونها و دخالت هاشون و ... بود ولی من و همسرم این رفتارها رو وارد زندگیمون نمیکردیم من خودم خیلی دلم میشکست و خودخوری میکردم ولی چون همسرم به شدت خانوادش رو دوست داشت و داره نمی دونستم حرکت درست این وسط چیه و کلا ساده بودنم تسلیمم میکرد و جو بین من و همسرم آروم بود...تا این یک سالی که گذشت انگار مخالفت اونها با درس خوندن من منو منفجر کرد و هرچی این چهارده سال تحمل کرده بودم رو به همسرم بدون حضور اونا گفتم متاسفانه ...

خلاصه با این رفتارام همسرم بیشتر از اونا تاثیر میگرفت و زندگیم روز به روز بدتر میشد...

درست تو همین روزا بود که من با تاپیکهای شما آشنا شدم و زندگیم رو مدیون تون هستم و از خدا براتون بهترینها رو میخوام...

 وقتیکه فهمیدم که همسرم داره ازم فاصله میگیره تنها کاری که کردم باز هم مثل قبل از این یه سال آتش بس اعلام کردم و دیگه اعصاب درس خوندن نداشتم و به خاطر زندگیم با کمک مطالب شما اوضاع رو آروم کردم ولی تا درست شدن کامل خیلی کار داشت ...

ببخشید میدونم خیلی طولانی شد ولی چون بقیه حرفام خیلی برام مهمن تو پست بعدی میگم که لطف کنین بهم راهکار بدین ممنون میشم ...


بانو آرتمیس عزیز من از زمانی که این کم کردن معاشرت رو ازتون یاد گرفتم، برای کارهای مهم زندگیم همیشه ...

👏👏👏

ختم قرآن در گروه قرآنی ایتا👈دستتون رو روی لینک نگه دارین بعد گزینه باز رو بزنید https://eitaa.com/joinchat/2844198203C1920725403

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز