فلانی رفته کیش، شوهرم گفت کیش الان گرمه و.. دوستش مثلا شوخی میکرد گفت اره دیگه کم تجربه ست و ... ی دفه شوهرم گفت خونه هستم (یعنی هر حرفی نزن ) داشت شوخی های خارج از روابط خانوادگی میکرد.این دوستش تنهایی ترکیه هم رفته بدون زن و بچش ب اسم ماموریت . دیگه خدا میدونه واقعا ماموریت بوده یا نه. کلا زیادم مجردی میچرخه مثلا هفته ای ۲ یا ۳ بار . یک بار ک رفته بودیم خونشون همسرش بهم گفت این مجردی چرخیدنش خیلی اذیتم میکنه. دوتا هم بچه دارن. شوهرمم ترقیب میکرد بره بگرده باهاش. خلاصه که نمیدونم داشت چیا میگفت پشت گوشی ک شوهرم رفت اتاق درو بست ک من نشنوم. منم انگار همه رو شنیدم وقتی شوهرم بعد تماسش صدام کرد اول اعتنا نکردم بعد گفتم چرا با یه بی خانواده ی بی عفت کلام هم کلام میشی و دوستی؟ اول هیچی نگفت بعد چند دقیقه اومد اونم قیافه ادمایی ک خودش میدونه چه گندی زده شده و حرفای اون طرف زشت بوده اما میخواد عادی جلوه بده ب خودش گرفت دست ب کمر وایساد و گفت چیه چرا تو قیافه ای .. ی نگاه بهش کردم و رفتم با چهره ی عصبانی هیییچی نگفتم اونم رفت
بنظرتون باید عکس العملم چی باشه
این طرف دوست دوستشه گاهی باهم حرف میزنن
قرار هم گذاشتن باهم برن بگردن ی روز