امروز ب شوهرم گفتم برو از خونه مامانم فلان چی رو بیار.اومدن خونه گفت برادر زادت اونجا بوده دیدمش استرس گرفتم .برادرزادم ۱۳ سالشه ولی از اوناس ک اذیت میکنه
گفت انگار از من بدش میاد عمدا اذیت میکنه گفتم اینجوری نگو بچه خصومت شخصی ک باهات نداره حرفت درست نیس مث اینه من بگم بچه ها خونوادت چون اذیت میکنن خصومت بامن دارن اخه بچه میتونه چه خصومتی داشته باشه شروع کرد به غر زدن سر سفره بودیم جوابشو ندادم ادامه داد گفتم باشه غذاتو بخور دیدم بس نمیکنه گفتم بس کن دیگه هرچی نمیگم بس نمیکنی شروع کرد داد و بیداد و لقمه اش پرت داد گفت تو تعصب همه رو میکشی جز من بهش گفتم مگه کسی حرفی بهت زده ک من تعصبتو نکشیدم گفت تو حتی فامیلاتونو بمن ترجیح میدی در صورتی که انقد بهش اهمیت میدم ک برا همه اطرافیان جلب توجه میکنه فقط دوس نداشتم دلشو برا فکری ک درست نیس سیاه کنه موقع رفتن بهش گفتم تو عادت کردی دعوا کنی بطری آب و زده زمین و چندتا فحش داد و رفت
هروقت بچه ای میاد خونه از اطرافیان من غر میزنه ک این کارو کردن اونکارو کردن من اصلا ب رو خودم نمیارم گاهی برا ی جریان چند بار ی بحث و میگه اگه حرف بزنم میگه تعصب میکشی .شما جای من بودید چی میکردید؟