مجرد بودم هر سال روز تولدم منتظر بودم یهو مامانم یا بابام کیک به دست بیان برام تولد بگیرن یا هدیه بگیرن ولی اصلا براشون مهم نبود الان برا داداشم هرسال تولد میگیرن ازدواج کردم سال اول عزیز بودم خانواده شوهرم تولد گرفتن سال دوم و سوم و چهارم مامانم فیلش یاد هندستون کرد برام کیک میگرفت منم میگفتم حتما چون مامانم میگیره شوهرم نمیگیره ولی الان دوساله که مامانم نگرفته شوهرم هم به رو خودش نمیاره دو روز پیش تولدم بود تا دیشب منتظر سوپرایز بودم خیلی دوست داشتم ۲۰ سالگیم و جشن بگیرم من همه چیمو در اختیار شوهرم گذاشتم طلاهامو فروخت حتی گوشیمو هم فروخت با همه چیش ساختم یعنی الان ارزش یه کیک خریدن نداشتم؟؟؟؟
عزیزدلممم
میگما هیچ وقت توی زندگیت از هیچ کس انتظار نداشته باش
عزیزم منم هرسال خودم میرم برا خودم کیک میخرم یا حتی کادو اصلا توقعی از دیگران ندارم شاید فقط در حد تبریک توقعم باشه
همینو به خودش بگو .چرا هی بریزی تو خودت
یسالم خودت برای خودت بگیر
با دوستات برو کافه
پول جمع کن کم کم طلاهات دوباره بخر ... به شوهرت مستقیم نگفتی برات تولد بگیره؟ بهش بگو دوست داشتم برام تولد بگیری...حرف بزنید با هم.مردها تا یه چیزی رو مستقیم بهشون نگی نَوَفَهمَن
یعنی از 14 سالگی ازدواج کردی؟
بعضیا درکشو ندارن به روشون آوردن یطوره نیاوردن هم یطوره
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
34 ثانیه پیش
35 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
