خواهرا من حاملم یه دختر یکو نیم ساله هم دارم اومدم الان شهرستان که از شیر بگیرمش مادرشوهرم خیلی ناراحتم میکنه مثلا منم جوش میزنم مثلا الان چهار ماهمه از همون اول می‌گفت چرا دخترمورنجوندین گناه داره همش حرفهای منفی میزنه یه بار منو دلگرم نکرد که اشکال نداره بعد الآنم همش میگه وای چجوری بچمو از شیر بگیری گناه داره و خیییییلی حرفهای منفی دیگه یا میگه تا از شیر بگیری طول می‌کشه صبح به خواهرش می‌گفت میخوان بچرو از شیر بگیرن اونم می‌گفت آخ آخ هیچی شیر مادر نمیشه منم اصلا تا حالا جوابشو ندادم همشون همینجورین چیکار کنم باهاشون امروز روز اوله که از شیر گرفتم همش دارم گریه میکنم بعد سونو بهم احتمال دختر دادن پدرشوهرم صبح می‌گفت این دیگه باید پسر باشه همش از این حرفا منم خیلی غصه میخورم بهم بگین چی بگم بهشون همون لحظه
چرا رفتی خونه مادر شوهرت؟
عامو برات مهم نباشه شیر خشک خیلی مقوی هست
منم بچه خواهرم شیر به شیر شدن هر دوشون هم وزن خوبی دارن سالمم هستن خداروشکر
از طرفی جنسیت رو مرد مشخص میکنه بهشون بگو به پسرتون بگید پسر بیاره
یه بار بهشون بگو جنسیت بچه رو‌مرد تعیین میکنه
و به نظرم زودتر بیا خونه ی خودت😊خونه ی خودت بیشتر ارامش داری
اهان
پس خونه ی مامانتی ،چه عالی،
پس هیچ کاری نکن و دیر به دیر برو اونجا
و هر چی گفت جوابش رو با خنده بده
اگه گفت بچه رو میخوای غز شیر بگیری بگو خودم که حامله نشدم😔الانم نمیتونم قتل کنم چاره چیه؟یه بچه ناقص به دنیا بیارم🤔🤔
اینقدر بدم میاد از این رفتارهاااابغرداری خودش برای مادر سخته چه برسه دو‌تا بچه پشت‌سر هم،نمیفهمن واقعااااا
همه این ویزها رو برای شوهرت تعریف کن
واقعا اصلا درک نمیکنن همشم میخواد بگه من بلد نیستم اون بلده دیشب شام اونجا بودیم دخترم غذا نمی‌خورد بزور میداد دهنش که بخوره دخترمم نمی‌خورد هرچی میگم نمیخوره الان بعدا میدم میگه نه باید بزور بدی بعد آب آورده میده خودش میگه باید یاد بگیره خودش بخوره میگم بلده ولی بعدش همرو می‌ریزه میگه نه که دقیقا بعدش همرو ریخت یا گریه میکنه بیا میگه بغل من انگار فقط خودش می‌تونه ساکتش کنه من نمیتونم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
