دعوامون شد سر یه افغانی بهمگفت بدبخت منم با خنده مسخره بازی گفتم بله مایع دار پولدار گفتم تا ۱۲ شب اینجا پادوییمیکنی اخرمشوهرت میاد پیش در همسایه بهت میگع گفت تو دعوا خیلی حرفا میزنن منم گفتم اتفاقا تو دعوا واقعیتا گفته میشه بعدم گفتم مثل تو برم سرکار اینور اونور که یه موتوری بیوفته دنبالم مسخرم کنه گفت مزاحمتوهم میشن خیابون گفتم اونبا این فرق میکنه
.اخرم بهش گفتم یه بار باهات رفتم بیرون میگفتن این قوزی کیه با خودت اوردی
اونم بهمگفت گدا گدول بدبخت درحد خودم نمیدون تورا منم گفتم منم میتونم الکی بیام از خودم تعریف کنم باباماله داداشم بل گفتم میشناسمت میدونم چی و بعدم گفتم منم تورا درحد خودم نمیدونم خیلیا حرفا داشتمبگم خیلی بهتر که کلا نابود میشد ولی نگفتمخاک برسدم چون نون نمک باهاش خورده بودم