سرانجام بعد از کش و قوس های فراوان و همان طور که می شد حدس زد دراگان اسکوچیچ از سرمربی گری تیم ملی برکنار شد تا به فاصله چند ماه مانده به آغاز جام جهانی اوضاع تیم ملی آشفته تر از قبل شود.خودم قبلا تو فضای مجازی گفته بودم اسکوچیچ در حد اندازه جام جهانی نیست و بهتره نباشه!ولی این شکل برکناری و این نوع که احترامش حفظ نشه و از همه طرف کوبیده بشه اصلا محترمانه نبود!چیزی که مشخصه برکناری اسکوچیچ فشار از بالا بوده تا احتمالا یک مربی ایرانی در جام جهانی روی نیمکت تیم ملی بشیند،مثل جام جهانی 98 که ویرا رو کنار گذاشتن بعد هم ایویچ رو برکنار کردن تا جلا طالبی هدایت تیم ملی رو بر عهده بگیره!ولی مربی ایرانی یعنی سم،از سم هم بدتر!جام جهانی خونه خالی نیست که بخوایم با یکی مثل دایی،قلعه نویی یا نکونام واردش بشیم!آخرین قهرمانی دایی و قلعه نویی چه مدت می گذره؟نکونام رو به خاطر یک قهرمانی در سوپر لیگ این پست رو بهش بدیم؟؟انتخاب آدم این منصب کار محمل و بیهوده ای نیست،بحث ملی وسطه!
دیدم شبه دیدم تاره قصه داس و گندمزاره اما باز دلم امید داره به صبح به آفتاب
یعنی مسخره ترین مدیریت رو تو فوتبال ما داریم...همه یه مربی میگیرن چهار پنج سال باهاش کار میکنن قلق تیم و همه چی دستش میاد ما چهارماه مونده مربی عوض میکنیم.
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
اصلا قلعه نویی و دایی و کریمی توانایی جمع کردن تیم را ندارند فکر نمیکنم الان که تقریبا همه تیمها بسته شده ایران بتونه مربی خوبی پیدا کنه
سلام!حال همهی ما خوب است ملالی نيست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خيالی دور،که مردم به آن شادمانیِ بیسبب میگويندبا اين همه عمری اگر باقی بودطوری از کنارِ زندگی میگذرم که نه زانویِ آهویِ بیجفت بلرزد ونه اين دلِ ناماندگارِ بیدرمان!تا يادم نرفته است بنويسم حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بودمیدانم هميشه حياط آنجا پر از هوای تازهی باز نيامدن است اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی ببين انعکاس تبسم روياشبيه شمايل شقايق نيست!راستی خبرت بدهم خواب ديدهام خانهئی خريدهام بیپرده، بیپنجره، بیدر، بیديوار … هی بخند!بیپرده بگويمت چيزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شدفردا را به فا💖ل نيک خواهم گرفت دارد همين لحظه يک فوج کبوتر سپيداز فرازِ کوچهی ما میگذردباد بوی نامهای کسان من میدهديادت میآيد رفته بودیخبر از آرامش آسمان بياوری!؟نه ریرا جان نامهام بايد کوتاه باشدساده باشدبی حرفی از ابهام و آينه،از نو برايت مینويسم حال همهی ما خوب است اما تو باور نکن