سلام دوستان تورو خدا یک مشورت بدید ۱۵ سال پیش خواهرم که پزشکه چون ازدواج کرده بود و جدا شده بود. وخیلی اذیت شده بود البته بچه هم نداشت. با یک پسر ۷ سال از خودش کوچیکتر که مجرد بود. اونم پسره عاسقش شد گفت من مرد خوبیم کمک میکنم زندگی بد گذشته رو فراموش کنی. تحصیلات پسره دیپلمم نبود. ولی خواهرم چون حالش بد بود با مخالفت خانواده ها گفت. دنبال پول واینا نیستم ازدواج کرد پسره هم خدایی خیلی خوب به نظر میرسید حتی خرج عروسی وهمه چی هم خودش داد که. پسره عقده ای نشه عروسی داشته باشه خانواده پسره هم به بهانه مخالفت هیچ کاری برای پسرشون نکردن البته پولدارم نبودن پسره نه پول. نه تحصیلات. نه پشتوانه. خلاصه خواهرم خودشو قبول کرد. خانواده اشم بعدها دیدن خواهرم چه خوبه و زندگی پسرشون تو رفاه هست خیلی روابطشون خوب شد ولی. بازم کاری براش نکردن. پسره هم چون تحصیلات و اینا نداشت سر هر کاری نمیرفت نهایتا. ممکن بود حقوق ناچیز بدن. خواهرم گفت لازم نیست بری به زندگیمون برس. من کار میکنم کل درامد تو اندازه درامد یکروز منم. نیست فقط کنارم باش الان مدتهاست میگه چرا تو داری ملک خریدی. من ندارم. یک. پسرم الان دارن. ۱۳ سالشه. این مدت این اقا فقط خورد و هزینه زندگی رو خواهرم داد و کار کرد این اقا اخلاقش. عوض شد. فحاشی و خیانت و داد و بیداد همش هم از زندگی خواهرم. کند و به خانواده اش داد و همش هم میگه من الویتم پدر و مادرمه. بعد زن و بچه و خلاصه الانم میگه من حقم ضایع شده. همش همراهت رفتم مطب و اومد و کمکت کردم الان باید از املاکت به نامم کنی زندگی رو جهنم کرده با بچه اش هم. نمیسازه. کلا خیلی اذیت میکنه. الانم قهر کرده رفته خواهرمم بخاطر اینکه خیانت ازش دیده. حق طلاق رو گرفته. بنظرتون چه کنه. طلاق بگیره. مال حق اون نیسن ۱۵ ساله اصلا درامد نداشته. من گفتم این مدادم بدترم میشه. بیشتر میخواد. به نظرتون چه کنه. پسره الان ۴۵ سالشه قهر کرده رفته میگه مال بنامم کن یک ویلا دارن. لواسون میگه اونو بده حقمه. خواهرم گیر کرده نمیدونه. چکار کنه. اخلاق نداره مرتیکه همش فحش و زور گویی و خلاصه به خواهرم زور میگه
مشکوکه. شاید میخواد یه چی از خواهرت بکنه طلاق بگیره خواهرت با اذیتاش بعدم بره با یه دختر جوون ازدواج کنه با یه ویلا تو لواسون هم دختر جدیده رو خر کنه... بالاخره کسی با مرد 45 ساله مطلقه بی چیز که شوهر نمیکنه
عرضه کردم دو جهان بر دل کارافتاده/ به جز از عشق تو باقی همه فانی دانست