سلام خانم ها من کنار خانواده شوهرم زندگی میکنم ی چندباربی احترامی دیدم خودمو ازشون دور کردم من و مادر شوهرم با هم زندگی میکنیم مادر شوهرم پیره و وسواس یعنی قبول نمیکنه من براش غذا درست کنم بد دله منم کاری ندارم با این مسله اما اینجا مادر شوهرم توقع داربچه هاش از ی شهر دیگع میان من برم براشون غذا درس کنم شوهرمم میگه باید بری براشون غذا درس کنی ولی من ب شوهرم میگم روز اول ک میان من براشون غذا میپزم ولی دیگه بقیه روزا وظیفه من نیست ی جاری دارم ک خونش ی شهر دیگست تا میاد مثل مهمان باهاش رفتار میکنن این خونه ک الان توشیم مادر شوهرم دادش ب این دوتا داداش من میگم خب خونه مال جاریم هم هست اونم باید کار کنه اونا میگن ن تو کد بانو هستی باید تو کاررو انجام بدی ولی من تا الان فقط ی بار خودم دعوتشون میکنم بقیه روزا ن وظیفه من نیست لطفا بگید کار درست چیه
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
عزیزم فقط واسه وقتی ک میخان بیان درست کن جاریت میاد درست کنه تو هیچ وظیفه ای نداذی ببخشید کنیز ک نیس ...
بله منم وقتی ک میان غذا درس میکنم ولی شوهرم و مادرش میگن ن تو کد بانو این خونه هستی باید هر روز براشون غذا درس کنی منم قبول نمیکنم زیر بار این حرف نرفتم شوهرم میگه چطور ما ک میریم خونه اونا تا چند روز خواهر شوهر همش غذا درس میکنه خب اینجا خونه مادرش هست من باید غذا درس کنم خودشون باید درست کنن
بله منم وقتی ک میان غذا درس میکنم ولی شوهرم و مادرش میگن ن تو کد بانو این خونه هستی باید هر روز براش ...
ازبس کار کردی و ازجون مایه گذاشتی دیگه فک میکننکنیزشونی خو آقا مهمون ک نیستن اونجام خونه خودشونه خان ک نیستن از سفر قندهارم برنگشتن ب شوهرت بگو دعوا و بحث شکم مردمم من باید بکشم خیلی مشکلات خودم کمه اونام اصافه شن
آره دیگع عزیزم ی بار دعواکنی بهتره تا ی عمر کنیزی کنی وا مردم چ پرتوقع و پررو هستن بخدا
ی چیز دیگه همش ب شوهرم میگن الان این خونه مال تو هست خب زنت باید کار کنه صاحب خونه هست اینجوری ب شوهرم میگن ولی ارث بین دوتا داداش هست ک جاریم اصلا کار نمیکنه باهاش خوبن این دیدشونه
عزیزم جاریت سیاست داره ی کم ازش یاد بگیر یا حداقل اگع میخای باسیاست رفتار کنی وقتی اونامیان جاریتو ب ...
قبلا همه کارارو انجام میدام ولی دیگه واحد خودمون خالی شد اومدیم مستقل شدیم الان دیگه نمیرم کار نمیکنم میزارم خودشون کار کنن من فقط روز اول ک میان خونم دعوتشون میکنم بقیه روزها دیگه نمیرممیگم خودشون باید کار کنن ولی این وسط شوهرمم میگه جاری مهمون خونمن هست میگه من صاحب خونه هستم تو باید ازشون پزیرایی کنی دیونم کرده ب خدا منم زیر بار حرف هاش نرفتم ی خواهر شوهر دارم مثلا امروز خواست منو حرص بده اومد یکاسه کوچیک توت برام اورد بعد ی سطل بزرگ بهم داد گفت بزار تو یخچال وقتی جارت اومد بهش بده