ما پنج تا بچه ایم
دو خواهر سه برادر
برادرام یکیش شهر دیگه هس و دوتاش اینجان
ولی بهتون بگم از اول هیچ خیری براس پدرمادرم نداشتن که هییییچ ضررشونم خیلی رسیده .. مادرم کل طلاهاشو چندین بار فروخت داد بابت بدهی داداشم که شهر دیگس
این یکیا هر بار یکی مشکلی داشت مامان بدبخت من طلا فروخت داد بهشون ولی هر موقع کار پدرمادرم گیر بود من و ابجیم یا شوهرامون اومدن ... حتی خواستگاری ابجیم همه کارارو شوهر من کرد تحقیق درباره خانواده پسره بگیر تاااا خریدا و همه چیز و داداشام مث مهمون اومدن و رفتن
زناشون چندین بار گفتن ما مادرتونو نگه نمیداریم و هر سال دوبار خونه تکونی میکنیم خونه مادرم فقط من میرم و ابجیم و اونا با اینکه هر روز هفته شام و ناهار اونجا پلاسن ولی تو چن روزی که ما خونه تکونی میکنیم پیداشون نمیشه و یکی دوباری ام گفتن وظیفه ما نیس دختراش بیان تمیز کنن...
حالا با این اوصاف فردا خدایی نکرده زبونم لال پدرمادر من چیزیشون شد دوسوم مال اوناس یک سوم مال مایی که همیشه همه کارا گردنمون بود ینی بشینم بگم یه کتابه فقط بدونین هر جا پول باشه یا خوردن داداشای من هستن نباشه اصلا انگار پدرمادری ندارن.
واقعا آدم خیلی زورش میاد خیلییییی.... بحث پول نیس بحث لیاقته