عزیزدلم من دارم میمیرم حالم بده انداختنم خونه مادربزرگم رفتن استخر مامانمو خواهرم😏❤️
همه خونواده ها سختگیریاشون فقط برای بچه اوله
اون الان کلاس نهمش تموم شده و دقیقا مث خواهر شما هر جور استوری میزاره و کلا از دسترس خارج شده
و منی که کلاس نهم نمیتونستم تا مرکز خرید تنهایی برم😂😂
چون دختر اول بودم و کلی حساس بودن که بلایی سرم میاد🙄😂
یه بار یادمه با دوستم رفته بودیم کلاس تقویتی بعد اون بهم گفت مهرسا بیا تا امامزاده بریم نمازم و بخونم تا قضا نشده تو راه هم یه ساندویج بخوریم که گشنمونه
بعد دوساعت دیر رفتن خونه یه حسابی ازم گرفت و داد کف دستم
که دیگه نتونستم با اون دوستم برم جایی
اینکه بگم خونوادم پشتش درمیان دروغ گفتم چون اونا هم از این کاراش خستن از اینکه خواستن جلوشو بگیرن و نتونستن
چون دهن ب دهن میشه باهاشون و کلی حرفای واقعا زشت و دور از تربیت بارشون میکنه
هر روز بدتر میشه
تا جایی که گفتم بهشون راحت بزاره دخترو چون محدودیتی که شما تعیین میکنید واسش فساد میاره بزار الان راه خودشو بره صدبار نصیحت کردین چی شد ؟ انقدر حکایت دخترایی که مث امسال آبجی کوچیکه من ول میگشتن راحت و تعریف کرده مادرم تو گوشش نرفت که نرف
ولی با وجود اونا من که مقابل کوچیکه درمیام برای دفاع از حق خودم سرکوب میشم
چرا؟ چون بزرگترم
حق ندارم دربرابر وسایل خودم دفاع کنم
با خودم میگم لنتیا خو من اگه تو خونه خودم نتونم از پس وسیله هام بربیام فردا تو جامعه از حق خودم دفاع کنم؟
چجوری مثلا از شوهرم دفاع کنم؟
قشنگم دلم خونه
از این همه دردی که برای ماهایی اتفاق میفته که دلمون و سعی میکنیم توی این دنیا برای عزیزامون حداقل صاف نگه داریم و اونجوری ضربه میخوره
توکل کن به همون بالایی
هممون لایق روزای خوب هستیم
به خصوص ماهایی که از عزیزامون زخم دل خوردیم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
