خب زنگ نمیزنی ببینم چکار داشته
بعدا بگه زنگ زدم جواب ندادی چی میگی؟
منم تو بارداریم استراحت مطلق بودم ولی همه کار می‌کردم...حتی نزدیک عروسی برادرشوهرم ،جاریم و کل خانوادش ک اومده بودن خونه رو تمیز کنن و وسایل بچینن (چون خونشون طبقه پایینی ما بودو مادرشوهرم دوتاکوچه اون ور تر از ماست ) دوسه روز برای همه‌غذا درست کردم پدرم دراومد ولی خب قدر ندونست نمک نشناس
خب اگه میخواست بیاد شماهم خیلی راحت بگید امکان پذیرایی ندارید
من باردار بودم نزدیکای زایمانمم بود یکی از آشناها که من اصلا دوست ندارم باهاشون رفتو آمد کنم زنگ زد به شوهرم گفت ما نزدیک خونتون هستیم داریم میایم عید دیدنی
شوهرم گفت زنم اصلا شرایط پذیرایی نداره و خونه محیا برای مهمان نیس
گفت میایم یه چای میخوریم سخت نگیر شوهرم گفت شرمنده واقعا حال خانومم خوش نیس باشه یه وقت دیگه
ببخشید یه سوال دارم ربطی به موضوع تاپیکتون نداره
شما بچه اولتون چندساله ست؟بچه دومو خودتون خواستید؟
من پسرم سه سالشه منم خیلی بچه دوم دوست دارم
اره خوبه همینو بگو
خودم باردارم درکت میکنم
شهر غریبم کسی رو ندارم اینجا مادر شوهرم سالی ۱ بار زنگ نمیزنه ب بهانه اینکه از من مراقبت کنه میخواست بیاد اوار بشه رو سرم منم ب شوهرم گفتم نیاز ب مراقبت ندارم دوس دارم تنها باشم
و نزاشتم بیاد دیگه
منم باید سرکلاژ میشدم مامام گفت باید بری سرکلاژ ولی دکترم نکرد گفت لازم نیس آمپول فمولایف داد هفته ای یکی بزنم بعد دکترم عوض کردم دکتر جدیدم استراحت مطلق دادو شیاف و آمپول بازم انقباض داشتم ولی خب خداروشکر مشکلی پیش نیومد
ایشالله ک برای توهم مشکلی پیش نیاد نی نیتو سالم و سلامت بغلت بگیری ...چند هفته ای؟
