سلام چند روز پیش بخاطر اینکه شوهرم دیر میومد خونه شاکی شدم دعوامون شد زد تو گوشم تو تاپیکای قبل گفتم خیلی از دوستان گفتن بخاطر یه سیلی زندگیتو خراب نکن و این حرفا،چند روزی باهاش سرسنگین باش و حرف نزن منم نگفتم به کسی باهاش سرسنگین بودم ازم عذرخواهی کرد و گفت عصبانی بودم غلط کردم و دیگه تکرار نمیکنم اشتباه کردم منم گفت بار اخرت باشه اونم قول داد بهم که دیگه تکرار نکنه حالا دیروز مادرشوهرم گفت بیاین بریم شمال حال و هوامون عوض بشه مام قبول کردیم توراه اول پدر شوهر و مادرشوهرم جلو نشستن بعد یکم گذشت پدرشوهرم اصرار کرد جامونو باهم عوض کنیم تا اونا بیان عقب بخوابن منو شوهرم رفتیم جلو نشستیم توراه گوشی شوهرم زنگ خورد ناشناس اسمی سیو نشده بود بعد گفتم کیه گف نمیشناسم بزن رو اسپیکر شاید از شرکت تملس گرفتن ولی دختر یکی از فامیل های دورشون بود که قبلا به شوهرم ابراز علاقه واینا کرده(وقتی شوهرم مجرد بوده)بعد خیلی سیریش و کنس دختر درس درمونی نیس
با ناز و عشوه میگه کامی جون من درسم تمو شد لیسانس گزفتم برام کار پیدا میکنی شوهرم سرسری جواب داد و قطع کرد منم گفتم چرا باید شماره تو رو داشه باشه و دعوامون بیشتر شد شوهرم همش میگف خفه اروم ولی احر محکم زد تو دهنم لبم خون اومد وسط راه وایسادیم مادرشوهرم گفت لبت چی شده و اینا منم تفره رفتم شوهرمم پیام داد الان گفت معذرت میخوام اشتباه کردم چیزی به پدر و مادرم نگو
من چیکار کنم به نظرتون بگم نگم تجربه زیادی ندارم لطفا بهم کمک کنید
الان شات میفرسم