دوتا دوست داشتم توی کلاس خیاطی هردو عالی مهربون هردو همزمان عقد کردن عروسی یکیشون مته پیش بعد اما اون دومی عقد بود ب شدت ناز و پولدار حالا شنیدم داره طلاق میگیره خالش ب مامانم گفتم وقتی رفتیم باغ اشک میریخته گفته این اتاق من مال شما خاله من ک دیگه شوهر ندارم یادمه موقع عقد خیلی زیاد شاد بود اختلاف هم سر لین بوده ک مادر داماد یهو بعد این همه وقت گفته هیچی ب نام عردس نمیکنم چون ب جای سکه قرار بود خونه ب نامش کنن حتی گفته ریالی هم نمیدم چ برسه سکه