توی زندگیم خیلی سختی کشیدم از پدر معتاد تا برادر معتاد تا به سن الآنم یه روز آرامش نداشتم تو زندگیم ولی با همه ی اینا سعی کردیم دوباره خانواده شیم دوباره همه کنار هم باشیم بابام بعد ۱۶ سال برگشت برادرم برگشت یکسال خوب بود کنار هم بودیم ۲۲ روز پیش برادرم خوابید دیگه بیدار نشد ... حس میکنم ظرفیتم پر شده واقعاً دلم میخواد بمیرم همه چی تموم شه
خدا صبرت بده عزیزم
این برادرم که مرد کلی عذابمون داده بود من کارم به روانپزشک کشیده بود دیگه ازش متنفر بودم اما الان از نبودش خوشحال نیستم درونم داره میسوزه من همیشه امید داشتم یه روز خوب میشه اما خوب نشد هیچوقت
عزیزم حلالش کنید خدا به دلتون آرامش بده انشالله
الهی 😔😔😔
خدا صبر بده
منم واقعا حس میکنم از درون مردم
مرده متحرک شدم 🖤😔
من گفتم بابام بعد ۱۶ سال ترک کرد خوب شد برگشت سر زندگیش اینم خوب میشه زن میگیره حتی میخواستم کار کنم بره دانشگاه درس بخونه خیلی امید داشتم خیلی اما همش هیچ شد
خدا صبر و‌رضایت بده بهتون. چرا فوت شدن؟چند سالشون بود مگه
یکی از فامیلامون خانم تقریبا جوونی بود
سرطان گرفت همه اب شدنش رو میدیدن و داغون شده بود
فوت شد سه سال پیش
یه دختر ۲۷ ساله داره که مجرده انقدر غصه خورد و گریه کرد
شوهره خانمه هم کلی غصه خورد و افسردگی گرفته بود فقط سیگار میکشید
امروز باباعه هم مرد🤦🏼♀️
دختره چی میشه حالا؟
تنها 🥴
قلبم هزار تیکه شده هر روز که از خواب پامیشم عین یه جنازه ای ام که داره خودشو اینور اونور می‌بره انگار یه جایی از بدنم زخم شده هرروز دارم درد میکشم گاهی حتی گریه ام نمیاد فقط می‌خوام تموم شه این غما برای قلبم خیلی زیاده
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
