با داداشم رفتیم برا ثبت نام گواهینامه من احمق از یه کوچه باریک رفتم یه پیر زنه آروم میرفت با سرعت ۱۰ تا زدم بهش خداروشکر حتی نیافتاد هیچیش نشد بعد شروع کرد فحش دادن🤦♂️ دیدم هیچیش نیست رفتم بعد استرس گرفتم مالیدم یه ماشینو الان اندازه یه خال رنگ ماشینم رفته با لاک فعلا پوشوندم تا شوهرم نبینه وای خدا دارم میمیرم از استرس
طرف با چند دهه سابقه رانندگی و پایه یک یهو تصادف میکنه تو از خودت انتظار داری هیچوقت تصادف نکنی
تقدیرم را با خون نوشت آنکس که همه تقدیرها را با قلم نوشت. از وقتی به دنیا اومدم خدا برام دنیا رو سه طلاقه کرد. نمیدونم چرا. فقط میدونم اون دنیا خیلی باهات حرف دارم. از دوران کودکی گرفته تا دوران قبل ازدواج و بعد ازدواج که دلم تا حالا خونه. نمیدونم کی میخواد تموم شه.
عزیزم بجای داداشت با همون مربی برو آموزش که کنترل داره رو ماشین
اینجوری میکنی ترس میوفته به دلت دیگه سمت رانندگی نمیری
بهترین دیالوگی که توی عمرم شنیدم:امروز می خواهم به مصاف تزویر بروم که بدترین آفت دین است. تزویر با لباس دیانت و تقوی به میدان می آید. تزویر سکه ای است دورو، که بر یک رویش نام خدا و بر روی دیگرش نقش ابلیس است. عوام خدایش را می بینند و اهل معرفت ابلیسش. و چه خون دلها خورد علی از دست این جماعت سر به سجود آیه خوان و به ظاهر متدین...💔
چرا در رفتی؟؟😐نمیخوام بترسونمت ولی مادر بزرگ دختر عمم چن سال پیش ی ماشین با سرعت خیلی کم دنده عقب بهش زد فقط افتاد زمین ی ضربه کوچیک ب سر همون شب حالش بد شد چن وقت بعد مرد🙁
تواگر دغدغهات مردم شام و یمن است/من دلم پیش غریبیست که نامش وطن است🥀🤡مـــــردیم از خوشـــــــی🤡
منم چند وقت پیش تو یه کوچه باریک فکر کردم رد میشم،رد نشد پلاک جلو کج شد و یه خش عمودی افتاد بالای پلاک. بعد یک ناه و خرده ای شوهرم دیروز گفت نمیدونم کی زده رفته. گفتم گناه کسی رو نشور من زدم 😁
من همیشه محترمانه و با ادب نظرمو بیان میکنم. هر جا ادب نشون دادم و بی ادبی دیدم عین خودشون رفتار نمیکنم و نمیگم با هرکی عین خودش، فقط به این فکر میکنم که من از یه گوساله توقع ادب ندارم! چون اون تو طویله بزرگ شده، از طرفی بین گاوها هم رشد کرده! در مورد خیلیا هم همینطوره. مراقب شخصیت خودتون باشید🤩🌹سر تا پایم را خلاصه کنندمی شوم "مشتی خاک"که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه، یا "سنگی" در دامان یک کوه، یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس، شاید "خاکی" از گلدانیا حتی "غباری" بر پنجره! اما مرا از این میان برگزیدند :برای" نهایت"برای" شرافت"برای" انسانیت"و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :" نفس کشیدن "" دیدن "" شنیدن "" فهمیدن "و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمیدمن منتخب گشته ام :برای قرب برای رجعت برای سعادت من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:به انتخاب، به تغییر ، به شوریدن، به" محبت "