من امروز یه اتفاقی برام افتاده که تو شوکم نمیدونم چه تصمیمی بگیرم اگه میشه کمکم کنید ما با یکی از فامیلها ۱۰ ساله رابطه دوستانه داریم چند ماه پیش شوهر ایشون با شوهر من دعواشون شد امروز فهمیدم که انگار جریان این بوده که شوهر من به خانوم ایشون پیام داده الان خیلی حالم بده نمیدونم چیکار کنم من ۱۲ سال هست ازدواج کردم هیچوقت از شوهرم چیزی ندیدم الان خیلی شوکه شدم نمیدونم چیکار کنم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
اینم بگم که ما وقتی ازدواج کردیم من دانشگاه قبول شده بودم شوهرم اجازه نداد من برم و این همیشه تو خونه ما بحث بود خانوم اون آقا هم شرایط من رو داشت چند وقت پیش تو پارک اون خانوم گفت من میخوام دانشگاه ثبت نام کنم توام میای منم گفتم آره هی به شوهرم اصرار کردم اونم گفت باشه بعد انگار رفته پیش شوهر این خانوم و گفته من دلم نیست خانومم بره دانشگاه این مسخره بازی رو جمعش کن زندگی منو خراب نکن ایشون هم بدتر لج کردن و هی تو جمع از دانشگاه و اینا حرف زدن شوهرم هم میگفت من احساس کردم تو بری دانشگاه زندگی ما تمومه و میخواستم بهش ضربه بزنم که پشیمون شدم
بعد چیشد؟ پیامای شوهرت منظور دار بود؟ چیکار کردی؟شوهرش هم بود یا نه
پیام شوهر همون بود که گفتم این که نوشته بود من با شما صمیمی صحبت میکنم ناراحت میشین و اینا .هیچی فقط تو خودم شکستم چیکار میتونستم بکنم.آره شوهرش هم بود
چون خانوم ایشون منو تشویق به دانشگاه کرد که شوهرم مخالف بود و شوهرم هم قائمکی از ما رفته پیش شوهر این خانوم و خواهش کرده این جریان رو تموم کنن و ایشون هم بی محلی کرده و لج کرده دیده شوهر من رو این موضوع حساسه لج کرده
بچه ها اینم بگم که من به اجبار خانواده با شوهرم ازدواج کردم و قبلا هم با کسی ۴ سال دوست بودم و شوهرم میدونه از اول زندگی دلم باهاش نیست و همیشه ترس از طلاق گرفتن من داره