من باشگاه میرفتم بادوستم یه روز دیدم یه شاسی بلنده داره رد میشه همین که مارو دید زود دور زد ازکنارم رد شد میگفت خانم شماره میدی بخدا همین فردا میام خاستگاریت😐یه کتابخونه بود اون نزدیکا زود با دوستم رفتیم توش تا پسره رفت
یکی دیگم یبار یه مرده افتاده بود دنبالمون هرجا میرفتیم میومد منم به دوستم الکی گفتم مهسااا چاقو داری توکیفت کار دارم باهاش بلند گفتم مرده بشنوه
دوستمم گفت آره دارم میخوای چیکار
بعد یه پیره زنه داشت رد میشد از کنارمون آروم اومد گفت ول کن دخترم شر درست نکن بزار گمشه بره جوونی تو🤣🤣🤣😂خندم گرفته بود بدبخت پیره زنه باور کرد میخوام با چاقو بزنمش😂😑