تكيه داده بوديم به جايي
بعد من ميگم نكنه بيفتهجنازه و اسيب ببينه ميرم بگيرمش
دارم به داداشم ميگم اگه ميفتاد اسيب ميديد
يه دفعه جنازه پدرم زنده ميشه يه فوت ميكنه تو صورت من و ميگه اره
بعد پدرم رو مينشانيم و من همينطور گرفتمش
داداشم ميكه بده منم بگيرم پدرم ميگه من از دست مريم (من) اويزان شدم ميگم بابا جون كل زندگيت من ازت اويزون بودم
بعد ميگه من داشتم نماز ميخوندم نميدونم چي شد خوابم برد الان بيدار شدم