اینو مینویسم یادگاری بمونه
چون میدونم هیچ وقت از مشکلاتم چیزی حل نمیشه
ولی برا آیندگان میمونه
الان ک دارم اینو مینویسم ، چن دقیقه قبلش تهدید شدم ب مرگ
مدرک تحصیلی پدر مادرم دکتری هس و جایگاه خوبی دارن ولی ....
هر دوشون بیماری پارانوئید دارن
ولی تحت هیچ شرایطی برا درمان نمیرن چون از نظر خودشون کاملا سالمن
پدر و مادرم من رو با 27 سال سن ، تا جایی ک بتونن میزنن
دیشب بابام چندتا گلدون شیشه ای سمتم پرت کرد و خاست با اونا من رو بکشه
الانم صداش رو میشنوم که همش میگه فوقش میخاد با کشتن من بره زندان دیگ
وقتایی ک من رو میزنن خاهرم جلوش رو تقریبا میگیره
من واقعا کار خطایی نکردم
من شب ها با استرس تا نصف شب بیدار میمونم چون همیشه میگن که الان میتونی موقع کتک خوردن از خودت دفاع کنی ولی شب ک خابیدی نمیتونی
همش به محیط کارم تماس میگیرن و آبروم رو میبرن
هرچی پول درمیارم رو از من میگیرن
هر روز کیف و وسایلم رو میگردن و دیشب مامانم هرچی تو کیفم بود رو ریخت تویه سطل زباله
کاری کردن ک همسرم به اون آرومی و ساکتی ، صداش در بیاد و از من جدا بشه
البته کامل جدا نشدیم چون مامان بابام ب خاطر پول همه کار میکنن
چندساله تویه برزخ طلاق گیر کردم ب خاطر اینکه پدر مادرم دنبال پول مهریه هستن
براشون مهم نیست ک دخترشون چندساله تویه برزخ طلاق گیر کرده
برزخ طلاق یعنی اینکه نه با همسرت زندگی میکنی و نه جدا شدی ، یعنی تکلیفت با خودت مشخص نیس .
هیچ کسی حاضر نیست با اینا رفت و آمد کنن
نمیذارن هیچ چیزی به عنوان پس انداز بمونه
همش رو سره چن دقیقه خرج میکنن
ب خاطر پدر مادرم ناراحتی قلبی و گوارشی و میگرن و ... گرفتم
چی بگم والا
مشکل من حل نمیشه
بماند ب یادگاری