واقعا نمیدونم چجوری بگم ک حالمو درک کنین شوهرم ی دوست داره از قدیم باهم دوستن دوران مجردیشو کار ندارم ولی از وقتی باهم ازدواج کردیم فهمیدم ک اصلا آدم خوبی نیس مثلا نمیزاره زنش آرایش کنه میگه همیشه باید جوراب پات باشه و از این گیرا داره در حالی که خودش ب زنش خیانت میکنع و ... جدیدا خیلی با همسرم رابطه گرفته من خودم پا ب ماهم بیشتر از همه ب وجود همسرم نیاز دارم همش زنگ میزنه میکشوندش بیرون با اینکه خودش متاهله دائما با مجردا میپره و همسر منم میبره خیلی نگرانم همش استرس دارم بخامم با همسرم حرف بزنم دعوامون میشه نمیدونم چیکار کنم میخام ب زنش بگم ب شوهرت بگو اینقد شوهرمو نکشونه بیرون نمیدونم کارم درسته یا غلط توروخدا راهنماییم کنین