سلام به همگی.من کاربر خیلی قدیمی هستم همیشه هم میام نظر میدم ولی کمتر از زندگی خودم تاپیک میزنم ولی واقعا دیگه بریدم.هیچ کس رو ندارم درد و دل کنم چون اگه حرفامو به کسی بگم مطمئنم بیشتر ناراحتم میکنن و یا خوشحال میشن.من 37سالمه و دوتا بچه دارم.یه دختر یه پسر هردو هم خوشگل و زرنگ.یه زندگی معمولی داشتیم بخدا.شوهرم مرد خیلی خوبیه همیشه برای تولدا روز زن سالگرد ازدواج و ...برام گل و کیک و کادو میگرفت.تا اینکه پارسال یهو از کارش اومد بیرون از اونروز دیوونمون کرده.هیچ کجا کار براش پیدا نمیشه.انگار طلسم کردن.با خانواده من لج کرده.هی اونا میخواستن بیان خونه ما نمیذاشت.دیگه فکر میکردن شوهر من دوست نداره اونا بیان خونمون.همیشه قبل از اینکه بیکار بشه مناسبتی خونه مادرم اینا میرفت و کادوهای خیلی خوب هم میگرفت.میدونم بی پولی بهش فشار میاره.(اینم بگم یه خونه داریم دادیم اجاره و پول میگیریم و بیمه بیکاری هم بهش پول میدن هرماه)ولی همش پشت خانوادم بد میگه یا مسخره میکنه..عید ما رفتیم خونشون ولی اونا نیومدن چون هروقت خواستن بیان شوهرم پیچونده منم بهونه آوردم..دوازدهم میخواستن بیان شوهرم برادرش رو دعوت کرده بود.گفتیم نیان..بعد صبح مامانم زنگ زده می‌خواهیم فردا بیاییم از صبح داره بامن دعوا میکنه میگن آره میان میچاپن میرن😭مامانم برام سرویس صبحانه خوری گرفته میخواد بیاره برام میگه بگو چیزی نیارن.بعد با گوشی خودم از طرف من به خواهرم پیام داده که چیزی نیارینا😭یعنی اختیار هیچی ندارم.😭😭😭😭مثلا روزه گرفته از صبح همه چی بارم کرده.خودمم روزه هستم انقدر گریه کردم قلبم درد میکنه خیلی بخودم فشار میارم تا آرومتر گریه کنم بچه هام افسرده نشن از دیدن من.حتی جلوی صورتمو میگیرم نبینن😭😭😭
ببخشید خیلی طولانی شد.حرفام خیلی زیاده جا نمیشن..این یه بخشیش بود
وای شوهرت مریضه این که روزش قبول نیست خدا بهت صبر بده
عید هم خونه برادرش رفتیم500پول بردیم برای پسرشون..دعوتشون کردیم حتی پدر و خواهر جاریمم دعوت کردم.بعد جاریم زایمان کرد بازم پول و شیرینی بردیم..گفتم باهم خوب باشیم بلکه با خانواده منن خوب باشه.صبح پسرشون رو نگه داشتم تا جاریم بره بهداشت برای پسر دومش
چقدر همه چیزت عین منه،عین من
واااای
هیچ چیزی بیشتر از شرمندگی جلو زن بچه یه مردو خوار و خفیف نمیکنه...
حس خودمو ب عنوان ی پسر بگم از بس شرمندس نمیدونه چیکار کنه...
به خودتون مسلط باشین بانو بشینین محکم باهاش حرف بزنین بلکه اکی بشه استرس و تنش مشکل رو بدتر میکنه من به عنوان یه مرد نظرمو میگم بانو بازم هرجور صلاحه شاید نظر من اشتباه باشه
دیوونم کرده..
با زبون روزه دعا میکنم خیر نبینه اونی که اهل دعا و طلسمه انشالله این دنیا واون دنیا خدا ازش نگذره که زندگیمونو خراب کرده
سلام عزیزم
علتش این رفتارای جدیدش چیه؟؟؟
ببرش پیش روانشناس خوب این کارهها چی مطمینی خانوادت کار خاصی نکردن یا طعنه بهش نمی زنن
به نظرم روزه نگیره🌹 عزیزم خدا اول بهت صبر بده، دوم اینکه از وقتی بیکار شده حس میکنه دیگران دارن بهش ترحم میکنن و این آزارش میده ،به خانوادت بگو اصلا چیزی برات نیارن... باهاش مدارا کن،مخالفت نکن تا حس منفی درونش خنثی بشه
دعایی کرده شاید کسی که چشم نداره ببینه زندگیتو شاید طلسم باشه
