از طرفی بچم فقط ۸ ماهشه
شوهرم تعادل روانی نداره
خودشو میزنه
امروز تو خونه باباش با خواهر برادراش دعوایی راه انداخت که هنوز از فکرش حالم بد میشه شیشه خورد کرد تو سر خودش به همه فحش کشید حتی دامادشون که باهاش رودربایستی داشت همه ازش متنفرن
خیانت که البته انکار میکنه منم مدرک درستی ندیدم اما حس میکنم که مطمئنم حسم درسته
میترسم از طلاق اما با تمام وجود میخوامش
همش میگم کاش شوهرم بمیره که منو پسرم دوتایی زندگی کنیم
طلاق بگیر و حضانت بچتو بگیر چون با مشکلاتی که داره احتمالا حضانت بشه گرفت
دکتر نرفتن.؟؟
این روزا حال همه زنها همینه،منم خسته ام و به ته خط رسیدم اما از جدایی میترسم،از اینکه تنهایی نتونم از پسش بربیام
بخاطر بچه ت هم شده جدا شو
اون چه گناهی کرده
دو روز دیگه ملی مریضی روحی میگیره
اوه همسرت بیماره خدا رحم کنه به آینده بچه ت مخصوصا!
شوهرا سگ شدن اصلا
فقط دعا میکنم خدا خودش کمکتون کنه هرچی خیرو صلاحتونه در حقتون زودتر انجام بده
مهم ترین کار و وظیفه ات اینه که استقلال مالی پیدا کنی
مادر و پدرت پشتت هستن؟
ممکنه به دلیل یه سری مشکلات یا هر دلیلی ی مدت اینجوری باشه پیش مشاور برو
