2777
2789
عنوان

بیاین براتون یه خاطره تعریف کنم

582 بازدید | 19 پست

۹ ماهه پیش با همسرم عقد کردم توی این ۹ ماه یکبار خونه مادر شوهرم خواب نموندم هر سری میرفتم میگفت ما فلانیو واسه پسرمون در نظر داشتیم هی مدام میگفت عروس وفا نداره و من به احترام ترجیح دادم سکوت کنم اما به شوهرم میگفتم که مادرت داره بی احترامی میکنه رسما اونم هیچی نمیگفت هر بار خواهر شوهرام زنگ میزدن فقط تیکه و کنایه میپروندن که تو ادم پر توقعی هستی نمیدونم خونه بابات هر جور باشی قرار نیست خونه شوهرم همونجور باشی اوایلش فک میکردم ک اوایل زندگی این اختلافات طبیعیه اما بعدش بدتر شد بهتر نشد مناسفانه همسرمم با خانوادش بود همش میگفت تو الکی بزرگش میکنی اونا بد مارو نمیخان تجربشونو میگن سر عقد خواهراش واسه اینکه منو مسخره کنن نفری یه پارسیان ۱۰۰ تومنی دادن نه اینکه مادیات واسم مهم باشه ها اصلا ولی با اون دک و پزی ک میدادن انتظار این حرکتو نداشتم وقتی به همسرم گفتم انتظار داشتم حقو بده به من فردای روز عقد گرفت با من دعوا ک هررچی خواهرام بگیرن باید بگی چشم من هرگز نمیگم بهشون چرا اینکارو کردن خلاصه خیلی دلم شکست از همون اول راهی هر سری که همسرم از تهران میومد رابطمون خیلی اوکی بود ولی وقتی میرفت تهران یه ادم خشک و سرد میشد ۳ ساله خونه خواهر بزرگش زندگی میکنه همش یه حسی بهم میگفت که اینا دارن پرش میکنن ولی نمیتونستم ثابت کنم یبار به یه بهانه ای خواستم عکسارو از تو گوشیش بفرستم به واتساپم یهو به سرم زد میدونم کار درستی نیست ولی مجبور بودم چون همش میگفت تو نسبت بهشون بدبینی خلاصه چشمتون روز بد نبینه دیدم تا میتونن پشت من گفتم ای دختره مغروره ای دختره فلانه میگفتن قهر میکنین تو نرو سمتش بزار اون بیاد وای بعد میگفت برو زندگیشونو خراب کن فلان کن منو دیدیییی یعنی داشتم سکته میکردم وقتی بهش نشون دادم گفتم چقد توووو بی غیرتی اینا این همه زر زدن تو هیچی نگفتی تازه همراهیشونم کردی قصدت چیه میخای مارو بدبخت کنی زد زیر گریه منو التماس میکرد تو رو خدا اینا واسه قبل عقده بخدا من دوست دارم اینا همش شوخیه خلاصه بعد یه دوره مفصل قبول کردم اشتی کنم البته ته دلم ناراحت بودم شاید هر کی جای من بود هیچوقت نمیبخشید ولی چون دوسش داشتم بخشیدم

 شما جای من بودین چیکار میکردین؟

همون اول جوابشون باید میدادین نه اینکه بگین بی احترامیه 

موافقم خیلی سکوت کردم که تهش باعث جداییمون شدن طوری که ۳ ماهه نه همسرم زنگ میزنه حتی شکایت کرده برام وکیل گرفته خانوادشم اصلا پادر میونی نکردن

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

ببین جوابشونو با نهایت احترام میدادی دیدی باز دارن فضولی میکنن دیگه کوبنده جواب میدادی


روی اینجور جونورایی سیاست کارساز نیست اگرم باشه بعد چندین سال تازه نتیجشو میبینی


پس بیخیال سیاست 

رسما جوابشونو بده

ببین جوابشونو با نهایت احترام میدادی دیدی باز دارن فضولی میکنن دیگه کوبنده جواب میدادی روی اینجو ...

اره واقعا من با نهایت احترام برخورد کردم اما متاسفانه احترام برای افراد سمی کارساز نیست به هر حال برادرشونم از همون خانواده هستش دیگ کلا یه خانواده ای با نهایت فقر فرهنگی هستن تهش با یه دلیل مسخره باعث جدایی شدن گرچه من مقصر اصلی رو همسرم میدونم چون مدیریت نکرد از اول اگه پشت من وایمیستاد هیچگونه این اتفاقا رخ نمیداد همیشه طرف خواهراشو مادرش بود اگه تمام دنیا میگفتن حق با منه باز میگفت حق با اوناست اصلا قدرمو ندونست نه قدر منو نه خانوادمو

اره واقعا من با نهایت احترام برخورد کردم اما متاسفانه احترام برای افراد سمی کارساز نیست به هر حال بر ...

وااااااای عجب بیشعور بوده شوهرت

و بعدشم اون خانوادش واقعا چطور راضی به خراب کردن زندگی برادر و پسرشون شدن 

ای خدا

خداروشکر داری از همچین ادم و خانواده جدا میشی 

واقعا خاک تو سر همچین ادمایی اینا لیاقت ازدواج و تشکیل خانواده رو ندارن باید خونه همون مادرشون بمونن بچه ننه ها

وااااااای عجب بیشعور بوده شوهرت و بعدشم اون خانوادش واقعا چطور راضی به خراب کردن زندگی برادر و پسرش ...

شاید باورت نشه واسم یلدایی اوردن با چشم گریون اون شب زهر مارم شد چرا چون ندخواهری سیندرلا با من بحثش شد که چرا نیومدی خونمون من مادرم مریض بود دلم نیومد تو اون حال تنهاش بزارم انقد بیشعور و بی فرهنگن میگفت مگه چیه یه شب چ اتفاقی میخاد واسه مادرت بیوفته بدون خدافظی گذاشتن رفتن همون شبش خواهره زنگ زد گفت داداشم گفته زنگ بزنید بگید فقط طلاق اونم تو اون شب شما یک درصد خودتو بزار جای من هر چقد مامانم زنگ زد بابام زنگ زد جواب ندادن غرورمو شکوند یک ماه بهم زنگ نزد نه پیام مامانم زنگ زد گفت اگع قصدتون جداییه بیاین تکلیف بچمو روشن کنین گفتن یه هفته فرصت بدین بازم نیومدن که من با مشاور حرف زدم گفتن که زنگ بزنیم به اون اقا ک اصن جوابمو نداد بعد رفت تمام برنامه های عروسیو کنسل کرد سر این کارش من مهریمو اجرا گذاشتم ک رفت خونه تمام فکو فامیلام به دروغ ابرو منو خانوادمو برد باورتون میشه حتی یکبار خانوادش تماس نگرفتن بر عکس واسش وکیل گرفتن برای من تمکین زدن فقط صرفا قصد اینو دارن اذیت کنن

شاید باورت نشه واسم یلدایی اوردن با چشم گریون اون شب زهر مارم شد چرا چون ندخواهری سیندرلا با من بحثش ...

واااااااای یاخدا 

خواهر خداروبرو شکر کن که روی جدیدشونو نشونت دادن و میخوای طلاق بگیری

وگرنه دوسال دیگه با یه بچه باید طلاق میگرفتی

باهمچین ادمایی نمیشه زندگی کرد اینا کثافتن شوهرتم دیگه کثافت تر از اونا

ببخشیدا خانوادتم اشتباه کردن زنگ زدن میاس براشون💩

ولی خب بازم طوری نشده از حق و حقوقت ذره ای نگذر

کاری کن هم مهریتو بون هم به پات بیفتن طلاقتم بگیر خودتم راحت کن

نمونیااا اصلا

زندگی با این عنتر خیلی بده

مهم نیست کجا زندگی میکنی مهم اینه با کی زیر یه سقفی که ماشالا این عنتری بیش نیست

عشق ها میمیرند...رنگ ها رنگ دگر میگیرند.و فقط خاطره هاست... ک چه شیرین و چه تلخ...دست ناخورده ب جا می مانند
واااااااای یاخدا  خواهر خداروبرو شکر کن که روی جدیدشونو نشونت دادن و میخوای طلاق بگیری وگرنه ...

حالا بنده خدا زنگ‌زدن برگشته تمام تقصیرارو انداخته واسه پدر مادر منه پرو برگشت به مادرم گفت شما اگه پدر مادر خوبی بودین بین مارو حل میکردین یکبار حال دامادتونو نپرسیدین واقعا این حجم از بی حیایی بی سابقست 

اره دقیقا بیچارش کردم ماشینشو توقیف کردم حسابشم مسدود فقط بخاطر اینکه با احساسات من بازی نکنه 

برگشت بهم گفت فک نکن طلاقت میدم میدونمم دیگ نمیای زندگی کنی تمکین زده برام گفت نیای سر چن ماه حکم میگیرم ازدواج میکنم این فکرم نکن ک بعد تو با کسی ازدواج نکنم گفتم ایشالا که تو خوشبخت بشی من بخیل نیستم ولی تو ده تا زنم بگیری با چنین خانواده بی مسئولیتی به هیچ جا تو زندگی نمیرسی 

من ده روز پیش بینیمو عمل کردم زنگ زده به داییم با پول من رفته عمل کرده وای اصن‌نمیتونم قبول کنم چرا یه نفر اینقد باید حروم زاده باشه اصلا تمام پلارو کن فیکن کرد من موندم چطور تو دادگاه میخاد تو چشم من نگاه کنه

اینقد که پشتم به ناحق حرف زده همه زنگ میزنن میگن این چطور میخاد تو روت نگاه کنه کاش زودتر شناخته بودمش وقتی فکر میکنم میگم ای کاش از اول ک اون حرکتو دیدم تموم میکردم ک کار به این جاها نرسه ولی بازم شکر

نمونیااا اصلا زندگی با این عنتر خیلی بده مهم نیست کجا زندگی میکنی مهم اینه با کی زیر یه سقفی که ما ...

پدر و مادرمم همینو میگن که اصلا زندگی با اینا جز عذاب چیزی عاید ادم نمیشه بابام ک دیگ اصلا جزو ادمیزاد حسابش نمیاره میگه اگه بری دیگ هیچوقت تو این خونه برنگرد چون مرد نیست اگه مرد بود جنم داشت هیچوقت پشتتو خالی نمیکرد

مگه عقد نیستین چطور می تونه تمکین بزنه وقتی خودش خونه خواهرشه 

همه کارارو کرده بودیم رفته بودیم خونه رو تمیز کردیم که من جهیزیه بچینم

طبق قانون چون من باهاش زیر یک سقف رفتم حق حبس نمیتونم استفاده کنم زمانی میتونستم که نرفته باشم زیر یک سقف شاهد داره عنتر حتی اگه باکره هم باشی تمکین میشه زد طی این شرایط

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792