یکی تعریف می کرد می گفت دختره سه تا قرص خورده بود که خانواده اش بترسونه بردنش دکتر دکتره که قرص ها رو دید گفت بد قرصی خورده اینها باعث ایست قلبی می شه می گفت دختره تو راهرو جیغ می زده که کمکم کنید من نمی خوام بمیرم! می گفت تا آمدند ببرند معده اش شستشو بدن تو راهرو ایست قلبی کرد بعد بهش شک زده بودند ولی برنگشته بود! حالا تصور کن قرص ها رو قلبش اثر گذاشته بوده اون ترس و وحشتی هم که از مرگ تو جوونش افتاده با همدیگه قلبش از کار انداختند!