باعشق ازدواج کردیم
قرار گذاشت هفته اول عید با دوستاش باشه هفته دوم بامن بریم مسافرت
گفتم دوهفتس خونم دارممیپوسم حاضر نشد منو به دوستاش ترجیح بده گفت قرارمون اینطوری بود من گفتم توهم بهت خوش بگذره منم تنها میرم بیرون گفت هرجا دوست داری برو من که زندانیت نکردم...