فامیلام معرفتی ندارن سال به سال یه احوال نمیپرسن ..خانوادم نیستن اینجا این همه دورهمی و مهمونی میگیرن یه بار نمیگن شماها اینجا تنهایین ... اونوقت به شوهرم میگم فردا بیا بریم خونه عمو بزرگه عید دیدنی بزرگ فامیله یه دیدنی میریم و برمیگردیم همین میگه همراه خواهرت برو دیگه من نمیام(از فامیل دل پری داره حقم داره) گفتم برم بگن شوهرت کو چه بهانه ای بیارم میگه بگو کار داشته ...میگم زشته میگه تو که پارسال گفتم برو دیدنت عموت نرفتی گفتی اینا بی معرفتن حالا عمو شناس شدی گفتم الانم میگم ولی این یکی بزرگه فامیله یه عید دیدنی بایدرفت پارسالم میخواستم برم ولی گفتی تنها برو خواهرمم که نبود تنهایی میرفتم چی میگفتم نمیگفتن شوهرش کو .....
و کلی بارم کرد ... اینم بگم با فامیل خودشم میونه ای نداره عید دیدنی نمیرن اصن ...
نمیدونم چیکارکنم نمیادش ..