سلام.من همسرم غریبه هست،از خانواده ام هم خیلی دورم.شش تاخواهر شوهر دارم اما خواهرا باهم هستن و من همیشه تنهام.الان که نزدیکای عید هست خیلی بیشتر دلم گرفته....از این غریبه بودن متنفرم.کاش حداقل همسرم بامن بود
دیرگاهیست که عید ز روزهای دگر زهر تر است...صبر کن سهراب!...گفته بودی قایقی خواهی ساخت...قایقت جا دارد؟...من هم از خاک غریب خواهم رفت....پشت این شهر فقط تنهاییست..... با استکانی چای هم میشود مست شد ، اگر او که باید باشد...
دیرگاهیست که عید ز روزهای دگر زهر تر است...صبر کن سهراب!...گفته بودی قایقی خواهی ساخت...قایقت جا دارد؟...من هم از خاک غریب خواهم رفت....پشت این شهر فقط تنهاییست..... با استکانی چای هم میشود مست شد ، اگر او که باید باشد...
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
دیرگاهیست که عید ز روزهای دگر زهر تر است...صبر کن سهراب!...گفته بودی قایقی خواهی ساخت...قایقت جا دارد؟...من هم از خاک غریب خواهم رفت....پشت این شهر فقط تنهاییست..... با استکانی چای هم میشود مست شد ، اگر او که باید باشد...