الان سه روز مونده به عید.من یه مادر بچه یازده ماهم و واقعا امیدم از همه چیز بریده شده
کاش
ای کاش میشد خدا باهام صحبت میکرد مثه تموم ماها زبون وصدایی بود که من میشنیدمتوی این زندگی به هر دری میزنم نمیخواد بشه واقعا خستم
یعنی خدا اینقدر بی رحمی که منی که اینقدر اینجا عذاب دیدم رو اگه بخوام برم پیشش باز عذابم بده.به کی باید بگم که دیگه نمیتونم.نمیخام این دنیا ی نکبت را.هر که بکنم آخر درد دلم خوب نخواهد شد منی که تازه عروس بودمو خیانت را تجربه کردم
هرکاری کردم خیانت را تجربه کردم
گفتم چون مرد من بچه دوست داره اگه اون باشه دیگه حله اما باز خیانت دیدمو هیچ وقت از دلم ،از ذهنم ثانیه ای پاک نمیشه
چراااااخدا من ببر پیشت.