منم کلیییییییییییی دعوا دیدم کتک دیدم
فک کنم پیش دبستانی بودم
بابام و مامانم دعواشون شد با مامانم رفتیم خونه بابا بزرگم
کلاس اولمو اونجا گذروندم
چقد زجر کشیدم خونه بابابزرگم
بابابزرگمم عصبی بود
اونجا همش دعوا بود
اخی از مامانم ک فرشتس
ولی اینا همش میگذره آبجی
انفاقای خوبم تو راهه
خدا حواسش به اینا هس
خودش با ما حساب کتاب داره
نطمعن باش!
ب خدا ظهری قصد خودکشی داشتم
یهو ی حسی بهم گف خدا خیلی دلش گرفته بغض کرده از تصمیمم
یچیزی بهم گف خدا حواسش هس
خیلی عجیب بود