2777
2789

سلام دوستان همون طور که اکثرتون می دونید سایت تاپیک ناول رو قفل کرد و کاربریش رو هم تعلیق کرد متاسفانه .

تو اینستاش پیام دادم گفت ادامه داستان رو میفرسته و منم کپی میکنم اینجا براتون می ذارم 

پیج اینستاش رو هم می ذارم اما داستان توش خیلی عقبه

پیج اینستا : novel_fanoos_fanoos_novel

در ضمن از ادامه ی داستان میفرسته و می ذارم یعنی همون جا که میخواستن برن عروسی و.‌.


استوری خودش 

توی خاکی که جدال قدرتش مردونه ست، تو برای حق زن بودن من ایستادی..🌱کاربری دست دو نفر هست

بعداز اینکه به دنبال خاله رفتیم به سمت کرج حرکت کردیم‌و ساعت هفت عصر بود که به باغ بزرگ و زیبایی رسیدیم وهمراه خان و خاله پیاده شدیم

خان با لبخند جذابی دستمو توی دستش گرفت،لبخندی زدم‌وباهاش همراه شدم،

یه دونه خاله و یه دونه دایی داشت که البته از مادر سوا بودن و خواهر برادر ناتنی خاله و دایی و خاله ی خودم یه حساب میومدن شب جشن ازدواجم باهاشون اشناشده بودم اما با چندتا ازبچهاشون هنوز اشنا نشده بودم،خاله بهشون گفته بود که من دختر مرواریدم،در کل خانواده خوب و مهمان نوازی بودن،همراه خان به داخل رفتم‌و بعداز اینکه مانتو و شالم‌رو به یکی از خدمه ها دادم روی صندلی جا گرفتم‌وکنارش نشستم،عروسی مختلط ونسبتا شلوغی بود.

+ چرا شالتو در اوردی؟

_ اشکالی داره؟!

+ داره..برو بپوش عزیزم.

لبخندی زدم‌و نیم‌نگاهی به اطراف انداختم.

_ ببین هیچکس نپوشیده،من همیشه همین‌بودم‌عزیزم،سخت نگیر.

اخمی کرد.

+ موهات خیلی قشنگه،دوست ندارم چشم غریبه ایی روت زوم بشه.

از توجه و تعریفش ذوق کردم اما بروز ندادم.

_ بزار نگاه کنن تاچشمشون دراد،چون که من فقط تو رو میبینم،در واقع تو اونقدر خوشتیپی که کورم وقادر به دیدن اطرافم‌نیستم

توی خاکی که جدال قدرتش مردونه ست، تو برای حق زن بودن من ایستادی..🌱کاربری دست دو نفر هست

_ که کورم وقادر به دیدن اطرافم‌نیستم چون چشمام روی تو قفل شده.

لبخندمهربونی زد و دستمو توی دستش گرفتُ فشارخفیفی داد.

+ قربونت بشم،دلم‌میخواد این زبون چرب ونرم‌رو درسته قورت بدم.

خنده ایی کردم.

_ هیسس..از دست تو...

همونطور که داشتیم ریز ریز میخندیدیم‌،صدای دختری بلند شد،سکوت کردم و سرمو بلندکردم،یه دختر قد بلند پر و بامزه،چهره زیبایی نداشت اما تودل برو بود،آرایش غلیظی کرده بود و موهاشو گوجه ایی درست کرده بودُ لباس شب مشکی رنگ پرزرق وبرق خیلی کوتاهی پوشیده بود،

کی بود؟!

 اخم های خان حسابی توی هم‌بود.


+ سلام،خوش اومدین،من نسترنم‌.دخترخاله خان...

توی خاکی که جدال قدرتش مردونه ست، تو برای حق زن بودن من ایستادی..🌱کاربری دست دو نفر هست

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

+ سلام،خوش اومدین،من نسترنم‌.دخترخاله خان...


لبخندی زدم و باهاش دست دادم،

اخم های خان حسابی توی هم‌بود،

متعجب شده بودم،نسترن با ناز موهاشو پشت گوشش فرستاد و دستشو مقابل خان گرفت.


+ خان،حالت چطوره؟


با خشم نگاهش میکرد،خجالت زده ازاینکه هنوز باهاش دست نداده آروم صداش زدم.

_ خان!

+ازجلوی چشمام گمشو نسترن.


لبمو به دندون کشیدم.


_ زشته خان،چی میگی!


نگاهمو خجالت زده به نسترن دادم که با اخم داشت بهش نگاه میکرد.


_ ببخشید خان امروز یه کم ناخوشِ.

سرشو تکونی داد.

+ تا یاد دارم‌همیشه ناخوش بوده.

+ نسترن تا اون روی سگم بالا نیومده راهتو بکش و برو.


از رفتارهاش متعجب شده بودم،

اون دخترخاله ش بود چرا همچین میکرد،

ازخجالت عرق کرده بودم،نسترن نگاهم کرد وپوزخندی زد.


+ همیشه خوش سلیقه بودی خان،چه اون زمانی که با من نامزد بودی و چه الان که ازدواج کردی..عهه راستی منو تو دخترخاله میشیم جالبه مگه نه؟


اونقدر مهبوت جمله اولش بودم‌که توجهی به مابقی حرفهاش نداشتم..

اون چی گفت؟!

توی خاکی که جدال قدرتش مردونه ست، تو برای حق زن بودن من ایستادی..🌱کاربری دست دو نفر هست
وای من داشتم میخوندم تازه اولاش بودم از کجاپیداش کنم؟ 

لینک تاپیک قبلیش رو که داستان توشه رو برات میفرستم عزیزم

توی خاکی که جدال قدرتش مردونه ست، تو برای حق زن بودن من ایستادی..🌱کاربری دست دو نفر هست
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز