چند سال پیش من یه بار تنها بودم خونه سرشب بود همسر و پسرم رفته بودن خرید
اون وقتا تو منطقه مسکونی سازمانی ارتش بخاطرشغل همسرم زندگی میکردیم ک خونه های بزرگ و ویلایی قدیمی داشت در و پیکر درس حسابیم نداشت
داشتم فیلم میدیدم صدای باز شدن درو شنیدم ب خیالم شوهرمه ولی انقد غرق فیلم بودم ک یادم رف بعد چند دقیقه یهو ب خودم اومدم ک صدای در اومد چرا کسی وارد نشد تا ب سمت در ورودی نگاه کردم یه نفر پشت پرده ایستاده بود پوتیناش از زیر پرده مشخص بود انگار داشت نگام میکرد یا میخاس وارد خونه بشه ک من جیغ زدم و اون اروم برگشت هنوز یادش میفتم از ترس تمام بدنم یخ میزنه