تازه خونه تکونی کرده بودم و تمامه روکش های تشک و خود تشک رو شسته بودم صبح از خواب بیدار شدم دیدم پسر بزرگم (۵سالشه)جیش کرده هم تشک خودش هم برای داداشش پتو هم جیشی کرد از بوی تند جیش چشمام میسوخت از ساعت ۹ و نیم صبح هم پسر کوچیکم بی دلیل زنده زیر گریه و تا الان داره گریه میکنه پسر بزرگمم صبحانش رو نمیخوره از ساعت ۹ سفره پهنه مخم رو خوردن سرم داره میترکه میخوام بیشنم گریه کنم چبدر بدبخت من🥲🥲
این پسر کوچیکم چرا ساکت نمیشه اخه چته بچه
آخی درک میکنم
خدا صبرت بده من بودم حلق آویزشون میکردم😂
الهی
همین ک سالمن خداروشکر کن آنقدر سخت نگیر جیشه دیگه دوباره بشور
حساس نباش کاریه ک شده.. پسر کوچیکه هم لابد تحت تاثیر ناراحتی شما اینطور گریه میکنه بچه ها زود احساس مادرو متوجه میشن
گریه کن
یکم دلت واشه
درکت میکنم
تو یه مادر مسؤلیت پذیر و حواس جمعی که دائما از وجودت مایه میذاری براشون و طبیعیه که گاهی خسته بشی
بهت افتخار میکنم قوی باش و سعی کن حساسیتت رو کم کنی تا آروم تر شی
اینو بدون که تنهانیستی و منم دقیقا همینم الان
خدا بهمون توانایی بده بتونیم از پسشون بربیاییم و عاقبت بخیریشون رو ببینیم
عزیزم یه کم آروم باش...خسته ایی الان...کوچیکه چندسالشه؟ خدایی نکرده مریض نشده؟ دلدردی چیزی
...
یه شربت ملایم ابلیمو زعفرون درست کن.....یکمی گلاب داخلش بریز..بهشون بدین..خودتونم بخورین...آرامش بخشه...
یه برتامه کدوک براشون بزلرین...بشینن ببینن...
یکم بیخیال باش ایجنور بچه ها هم آرومترن به مرور کارهاو انجام بده هیچی مهتر از آرامش خودت و بچه ها نیس گور بابای تمیزی
هرچقدر حساس باشی بیشتر اعصابت خوردمیشه کلافه میشی یکم آروم باش بیخیال شو کاریه که شده بچه هم شیرینه هم بزرگ کردش پردردسر
من مشکل خواب دارم. قبلا تا هروقت خودم خواب بودم پسرمم میخوابید. الان چند وقته از 7 صبح بیداره😭ضعف اعصاب گرفتم از بی خوابی
من اصلا زیاد ریکشن نشون ندادم با گریه کردنش باعث شد حالم بدتر بشه خدا شاهده دوتا ژلفون با معد خالی خوردم هنوز سرم خوب نشده هرکاری میکنم اروم نمیشه بهونه گرفته گریه کنه
ای کاش میتونستم بزنم بیرون صدا گریش نیاد
