نمیدونم در چد حدی هس فکرت که بری دکتر ولی من هیچ چیییز برام معنی نداشت به زور دانشگاه میرفتم البته شاگرد اول دانشگاه بودم منظورم اینه که انگیزه نداشتم به دخترای دور و برم نکاه میکردم همش پی خوش گذرونی و فلان پسر و اینا بودن ولی من فقطططط با این ترس شب و روز رو سر میکردم چه بترسی ،چ نترسی مرگ حقه همون طور که از رحم مادر اومدیم بیرون باید بریم از دنیا
عزیزدلم منم دقیقاعین توبودم اولا پیش یه روانشناس یاروانپزشک برو قشنگ بگو همینارو این ترس ریخته توجونت وریشه انداخته روزبروزضعیف تر وافسرده تروداغون ترت میکنه حرفاتوبزن بزاربهت مشاوره بدن باهات حرف بزنن خیلی موثره ک ازاین حالات دربیای دوم اینکه عزیزم باامام زمان ارتباط برقرارکن انقده خوبه اقا باهاش حرف بزن بگو من بخاطرتو حجابمو رعایت میکنم نمازمو اول وقت میخونم این گناهوترک میکنم ازتوهم میخام برا سلامتی مامانم دعاکنی خدابهش عمرطولانی بده مرگش بواسطه مریضی بدنباشه بخدا که جوابتومیده امام زمان دلتونمیشکنه دعامیکنه واسطه میشه اونوقته ک کاملا دلت قرص واروم میشه من اینجوری خوشبخت شدم تجربستا عزیزم
عزیزم منم قبول دارم کاری از دستم برنمیاد و همه چیز دست خداست.ولی من شهر دورم و نمیتونم کنار خانواده ام لذت ببرم از بودن باهاشون.😔از طرفی شغلمم تو بیمارستانخ و هر روز دارم انواع بیماری های بد و مرگ رو میبینم نمیتونم فراموش کنم.زندگیم مختل شده
منم همین مشکلو داشتم خیلی عذاب می‌کشیدن تا جایی که ذهنم تصویر سازی میکرد باورت نمیشه اگه بگم واقعا دور از جونشون مرگشونو میدیدم دایئما در حال دعا خواندن بودم رفتم پیش روان پزشک گفت هم افسردگی داری هم وسواس فکری شدید دارو داد الان خدارو شکر خیلی بهترم
درسته ولی من به اینکه دعا مقدرات حتمی الهی رو تغییرمیده هم خودم تجربه کردم عزیزم اگه پدرتون هم فوت شد حکمت خدابودوقطعابه صلاح ماکه ازحکمتش سردرنمیاربم خداعوض تمام دعاهاییم که کردی بدون ذره ای کم وکاست اون دنیابده میده عزیزدلم همه چی که این دنیانیس ینی اصلا این دنیا وقتی امام میگه به اندازه بال مگس ارزش نداره برام درواقع بایدگف هیچی این دنیانیس انشاالله روم پدرت درارامش باشه وجایگاهش بهشت
برو دکتر پس
کامل میفهممت هر جوری فک میکردم میدیم آخرش مرگه
ن انرژی مثبت و فلان کتاب و نمیدونم سرگرمی هیییچی روم تاثیر نداشت من حتی مهمونی که بابام نمیو مد من هم نمیرفتم ،بعضی شبا میرفتم بالاسرش ببینم نفس میکشع یانه ،از حموم ی ذره دیر میومد می رفتم دم حمام واییییی نگم برات عذاب میکشیدم عذابببب
