خونوادم نذاشتن بیارمش پیش خودم خودمم ب زورتوخونه راه دادن چ برسه به اینکه باخودم بچه هم بیارم پنجشنبه هامیرفتم میدیمش امابعداینکه ازدواج کردم ازم فاصله گرفت والان دیگه اصلاتمایلی ب دیدن من نداره فقط واسش آرزوی خوشبختی میکنم .ب نظرم بچه ازفامیلیش هم معلومه مال پدره هس وی زن بیچاره نمیتونه زندگیشوجونیشواسیری بچه کنه شوهر بی خیرشم اونجاراحت باشه وبره دنبال خوش گذراانیاش
آخی والا،پسر من یک سال و هفت ماهه،من میگم حداقل هفت سال اولش رو تحویل بگیرم،بعدشم خدا بزرگه،خانواده من قبول ام دارن،خودمم قصد دارم برم سرکار،بابام اینا بچم رو خیلی دوست دارن،ولی میترسم موقع جدایی یهو بچه رو ازم بگیره شوهرم آن قد دلم شکسته ازش،بخدا بهترین هدیه برای روز مرد گرفتم،حتی ماساژ پاهایش توی آب و شیر و شمع های دست ساز خودم روشن کردم براش روز مرد،ولی یهو قات زد،هر سه چهار تا عیدی ک زنش بودم باهام قهر کرده و اذیت شدم،دیگه نمی خامش،چون مشاوره هم رفتم میگه این آقا عوض نمی شه ،همش میگه اگر تو نبودی من پیشرفت هامو میکردم،میخام برم ببینم پیشرفت میکنه،خدا کمکش کنه کمک منم کنه پدر کشتگی ک باهاش ندارم،نمیخواد نخواهد،منم میرم
سلام گلم حالت چطوره؟ مشکلت با همسرت حل شد؟برگشتی خونه؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
