حدود یه ماه پیش همش سرش تو گوشیش بود یه دفعه رفتم رو سرش دیدم داره با یه دختره چت میکنه گفتم کیه گفت یکی از زنای شرکته داره ازم درخواست مرخصی میکنه گفتم اگه راست میگی گوشیت و بده ببینم هر کا کردم نداد قلبشم تند تند میزد منم دیگه اصرار نکردم که خودم و کوچیک کنم اما خیلی بیشتر به خودش میرسید هردیقه حموم بود و ادکلن میزد و حسابی شیک وپیک میکرد میرفت سره کار منم بهش مشکوک شدم یه روز صبح از سره کار اومد رفتم تو گوشیش اینم بگم گوشیش و یا میبرد سره کار یا قایم میکرد ولی رمزش و عوض نکرده بود بعدشم همش با ماشین میرفت خلاصه رفتم تو گوشیش همه چی رو چک کردم یه شماره بود تو واتساپ که نوشته بود فرهاد پروفایلشم دختر بود اونو دیدم سریع رفتم تو اینستا گرامش دیدیم همون پیج که یه ماه پیش باهاش چت میکرد استوری گذاشته هیچکس چشماش مثل تو قشنگ نیست شوهر منم تگ کرده قلبم داشت از جاش کنده میشد تند تند میزد منم سریع اینستاشو هک کردم ساعت 1 و اینا بیدارشد بعدش رفت تو پیجش به یه پیجی که همش تو لیست سرچ اینستا گرامش میدیدم و آنفالو و ریموش هم کرده بودم پیام داد سلام خوبی اونم جواب داد عه فک کردم سره کاری و فلان من داشتم سکته میکردم بعدشم که شروع کردن حرفای عاشقانه و اینا طاقت نیاوردم رفتم گوشیم و گرفتم سمتش گفتم این چیه ها جوابی داری سریع دختره رو بلاک کرد من چیزی بهش نگم بعدش من رفتم وسایلم و جمع کنم اومد افتاد به پام و ابراز پشیمونی و از این چرت و پرتا که همه مردا اینطورن تو حساسی و فلان داشتم از بغض خفه میشدم گفتم اینستا گرامت و حذف کن براش شرط گذاشتم باز بعد دو روز دیدم نصب کرده و تو سرچ اینستاش به پیج سرچ کرده و هم و فالو کردن تو بیو پیج زده بود پیج دومم که همون پیج فیک دختره بود باز داد و جنگ که این چیه قهر کردم رفتم خونه دوستم خودم یه پیج فیک ساختم و با عکس پروفایل دختره بهش پیام دادم اونم گفت سمیرا اینجا پیام نده و شماره خودش و داد گفت زنگم بزن و فلان قشنگ پا داد بعدم بهش گفتم بیا بیرون میخوام ببینمت گفت یادته اولا چقد بهت میگفتم بیا ببینمت الانم خانمم فهمیده دیگه ارزش نداره من یکی دیگه رو دوس دارم سمیرا بعدم بلاک کرد منم سریع شات گرفتم فرستادم براش گفت اونه دست از سره من برنمیداره ولی آخرش گفتم من بودم چون خودش بعدش فهمید گفت تو بودی و اینا خلاصه بخشیدمش چون مجبورم
حالا دیروز ظهر میگه میرم اسنپ ساعت ده شب اومده میگه ده تا سفر رفتم نزدیک صد تومن و اینا کاسب شدم گهگداری اسنپ میره الان رفتم تو گوشیش کلا هفت تا سفر رفته و آخرین سفرشم ساعت 5 ونیم ظهر بوده الان به این فکر میکنم تا ده شب کجا بوده که من زنگش زدم گفت یه میافر دیگه ببرم میام درکمال پرویی دروغ میگه نمیدونم چیکار کنم خسته شدم دیگه اینم بگم سابقه خیانتش زیاده شهرستان بودم. زن آورده بود خونه همکار خودشم بود باهم رابطه جنسی هم داشتم اما من مجبورم باهاش بمونم تا دوره درمان پسرم تموم بشه چون ندارم خرجش کنم هزینه هاش برام سنگینه نپرسیدن پسرت چشه که نمیتونم بگم اما پسرم که خوب بشه جدا میشم ازش چون هیچ حسی بهش ندارم ازش متنفرم