شوهرم آژانس خانوادشه. یعنی هرررجا که بخوان برنزنگ میزنن بیا دنبالمون. داداش بزرگتر داره ها. ماشینم دارن ولی فقط به شوهر من میگن. بعد خیلی پولدارن و خرج میکننا ولی برای پول آژانس جونشون بالا میاد. زمان هم نداره. یبار ساعت ۳ بعداز ظهر. یبار ۱۰ صبح. از خرید برادرهای مجردش تا خرید خوراکیاشون. عقد ک بودم مامانم میگف عیب نداره برید سر خونه زندگی تون میفهمن زندگی تون جداست مزاحم نمیشنولی الان هم همونن متاسفانه و شوهرمم نه نمیگه. برای خونه بابام اینا رفتن خارج از شهر درس داره همیشه ولی برای آژانس خانوادش بیکاره. تازه الان خوبههه. عقد که بودیم جاریمو میبرد ازمایشا و چکابای بارداریش با اینکه برادر شوهرم ماشینش ۱۰ لول از ما بالاترع و ساعت کاری بسیار کمی داره😐