بچه ها من چند ماهه كه مادر شدم
مادرشوهرم چند وقتيه پيش ما اومدن كه كمك كنن
روابطمون هم خيلي خوبه
سه تا عروس ديگه غير از من دارن كه روابطشون چنگي به دل نميزنه مخصوصا يكيشون كه دختر خواهر شوهرشون هم هست و اصلا دختر نرمالي نيست و هميشه با مادر شوهر من درگيره
ولي واقعا اين بار سنگ تموم گذاشت اين عروسشون!!!
مادرشوهرم كارت بانكيش رو داده بود دست پسرش چون راه دور داشت ميومد و ميترسيد يه وقت كاري پيش بياد
چند روز بود هي ميديد پول از حسابش كم ميشه
يكم يكم كم شد
از پسرشون ميپرسيدن ميگفت نميدونم!!!كار به جايي رسيد كه از طريق رييس بانك پرينت حساب گرفتن
توي زمان خيلب كوتاه هشتاد ميليون از حساب كم شده بود
وحشتناكيه داستان اين بود كه پولا به حساب مامان و بابا و برادر عروسشون رفته بود!!
بعني عروسشون رسمااااا دزدي كرده بود
حالا چه جوري كه برادرشوهرم نفهميده بود خدا ميدونه اما واقعا نمونه ي بارز دزدي در روز روشن بود!!
اخه يه ادم چه قدر ميتونه پست و بي چشم و رو باشه!!!
كاش نياز داشت!!
نداره!
خلاصه از ديروز هممون با دهن باز داريم به اين داستان فكر ميكنيم!!!!