بچه ها ما مشکلات زیاد داشتیم وداریم، خشم غیرقابل کنترل،رفتارهای ناهنجار زیادی داره مثلا رابطه زناشویمون کم بشه میره فیلم میبینه قشنگ بهم میگه نمیتونم خودم رو کنترل کنم اگر سه روز رابطه نباشه نمیتونم بهت متعهد باشم ،میگم خوب اومدی من مریض شدم یه کم از کارافتاده ام میگه ننیتونم بهت وفادار باشم گفتم طلاقم بده پس بزم چون رکن اول زندگی وفاداری این نباشه موندن تو زندگی چه فایده،بچه ها قبل ازدواج اومد گفت من اعتقاداتم اینه حالا بعد. یکسال از. زندگیم که گذشت زد. زیرش ،بدبختی همه چیز و همه کس رو درمورداعتقادات مسخره میکنه و بی احترامی کنه وبگم که
مواظب باش يهو بچه دار نشي
چشم بازارو کور کردی
خب چرا باهاش س نمیکنی؟
خداروشکر کن پس
خوبه تقاضا داده
کامل حقتو بگیر بزن ماتحتش گم شه بره
چه خبره هفته ای 3 بار مگه زوره
بزار بره میخوای چیکار اینو اخه پیرت میکنه
مشکل فقط رابطست؟نمیشه ک شاید شما عادت بودی.تو اون دوران ینی میخاد مثلاخیانت کنه؟ینی چی
😒این مسئولیت پذیر نیست که
اینایی ک ادعای پاکی و وفاداری دارن راه ب راه خیانت میکنن این ک دیگه خودش مستقیم گفته
تا بچه نداری برو
نمیفهمم ملت چشونه؟چرا نمیتونن مثل ادم زندگی کنن.چراانقد امار طلاق روز ب روز زیاد میشه.واقعا متعهد بودن یا اخلاق داشتن انقد سخته؟
پسرای این مدلی به من درخواست ازدواج دادن ! که گفتن یه هفته رابطه تعطیل باشه نمیتونن تحمل کنن و ... برای من اصلا همچین چیزی قابل قبول نیست ! ولی به یه جایی رسیده بودم که فکر میکردم مردا کلا همینن 😕😕
با این حساب آدم مجرد باشه که بهتره تا با همچین مردی ازدواج کنه
و بچه ها بگم خیلی زود. عصبی میشه به شدت کمالگراست ،زود دیگران رو قضاوت میکنه بدترین رفتاری که داره دیدن فیلم ها مستهجن که همه اش رابطه مرد مسن باهمجنس خودشه،بعد شروع میکنه متن های عاشقانه به دوستای سن بالاش میده و یهو تا چند روز بهشون صبح بخیر وشب بخیر. میفرسته انقدر. رفتارش ضایع اس اون بنده خداها چیزی نمیگن وسنگین رفتار میکنن ،ذهنش دنبال مردهای سن بالست و میگفتم بهش انکار. میکرد و ولی هست خودش هم میدونه وگرنه چرا باید این رفتار. رو بکنه ،بذازید تعریف کنم اخرین دعوامون رو
بچه ها همسرم چندسال بود. ازم خواستگاری میکر د ولی جواب رد بهش میدادیم،بالاخره انقدر خودش رو موجه و موقر. وتحصیلکرده وموفق نشون داد که باهاش ازدواج کردم ولی بعد دوسال بعد به دنیا اومدن بچه ام و مشکلات کاری که داشت وا داد نتونست خودش رو جمع کنه اول اعتقاداتش رو گذاشت کنار هر روز عصبی تر وپرخاشگر هزارتا دعوا داشتیم هر دفعه میگفت طلاقت میدم خالا عیب از خودش بود. که بلد نیست زندگی کنه هی برمیگشتم سرخونه وزندگیم، ولی سه ساله فیلم میبینه انقدر براش مهمه حاضره زندگیمون رو خراب کنه انقدر. من بی ارزش شدم،بچه ها نمیگم منم خوبم ولی باز وفادارم و اینکه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
