2777
2789
عنوان

چیکار کنم؟ ب راهنمایی نیاز دارم

296 بازدید | 18 پست

شوهرم بخاطر افکارش اجازه نمیده تنهایی جایی برم 

حتی نمیزاره کسی در زد درو باز کنم یا نمیزاره با خانمای فامیل برم بازار و... بش گفتم میخوام برم باشگاه هی میگفت بعدا میبرمت و خودمم میارمت بش گفتم تو ۲ روز منو ببری بیاری روز سوم غر میزنی ک نمیتونم از کارم بگذرم  دیگه نرو فلان و... خلاصه باهم بحثمون شد کتکم زد منم بش گفتم میخوام برم خونه مامانم اینا 

الان چن روزه اومدم خونه مامانم اینا 

خانوادم خیلی از شوهرم ناراحتن چون سر یه مسئله کوچیک اسم طلاقو پیش کشیده

شوهرمم بخاطر غرورش نمیاد بگه معذرت میخوام 

میگه من همینم عوض نمیشم

 منم نمیتونم تو خونه حبس باشم و سرگرمی نداشته باشم کلافم چیکار کنم 

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

حالا اون عقیدش یه طرف.کتکش چرا انقد باید عادی باشه؟البته خودم لنگه ش رو دارم

تا نظر مخالف میدم بهم میریزه 

میگه هرچی من بگم باید بگی چشم 

بهم توجه میکنه شوخی میکنه ب خونه میرسه چیزی بخوام برام میگیره فقط فقط دوس داره خونه بمونم همین بخوام برم بیرون دیگه واویلاست

تا نظر مخالف میدم بهم میریزه  میگه هرچی من بگم باید بگی چشم  بهم توجه میکنه شوخی میکنه ب ...

والا هرکی یه جوره ولی من اصصصلا برام قابل تحمل نیس که آزادی عملم گرفته بشه.حس خفقان بم دس میده..اصن اون بیرونه مهم نیستا..اینکه حس قفس کنم نابودم میکنه...البته شوهر من به بیرون رفتن حساس نیست میگه برو.ولی اونم وقتی قاطی کنه کارای وحشتناکی میکنه

والا هرکی یه جوره ولی من اصصصلا برام قابل تحمل نیس که آزادی عملم گرفته بشه.حس خفقان بم دس میده..اصن ...

خب منم همچین حسی دارم بهشم گفتم بارها حس میکنم تو قفسم زندونی ام  میگه  تلویزیون ببین یا شب میبرمت خونه مامانم اینا یا خونه مامانت اینا 


ن والا منطقه خوبیه  کلا حتی میگه با زن داداشتم بیرون نرو

پارانویید یا کنترلگری بیش از حد:/ به نظرم با یه مشاور شده تلفنی صحبت کن...من الان شوهرم نباشه کاری نداره برم نرم ولی وقتی خودش خونه هست خیلی زورش میگیره من با دوستام یا کسی یا حتی تنها برم بیرون مثلا میگه من اینجا قاقم تو منو تنها میذاری میری(از آموخته های مادرشوهر عزیز)...یه بار دعوامون شده بود میگف تو چه حقی داری نه شب ده شب از بیرون برمیگردی حالا من کلا دوبار اینطوری برگشته بودم.تازه هرموقع بخوام برگردم به اینا چه اصن نمیفهمم.کلا نمیدونم چشونه با خوشی مخالفن.خب من برم جایی خوش باشم به تو صدمه میزنم مگه.خونه باشمم که تو توی گوشیتی یا خوابی خب حداقل برم بیرون نپکم...خداروشکر کارش که راه افتاد حداقل صب تا بعد از ظهرام آزاد شد...من جات باشم از جاهای کم مثل سوپر مارکت شروع میکنم و هی گسترشش میدم.کم نیار به نظرم.رو حرفت وایسا و هرجور شده جای اینکه اون تورو عادت بده تو اونو عادت بده

[QUOTE=225414768]پارانویید یا کنترلگری بیش از حد:/ به نظرم با یه مشاور شده تلفنی صحبت کن...من الان شوهرم نباشه کاری ن ...[/QUOTE

خیلی باهاش حرف زدم عصری تو واتساپ یاهم حرف زدیم

میگفت بزار زمان بگذره میزارم بری 


بش گفتم مگه خطایی کردم بزارم زمان بگذره شما اجازه بدی واسه خودم سرگرمی داشته باشم 

حرفاش منطقی نبودن  ی ساعت پیشم رو غرورم پا گذاشتم بس زنگ زدم برا اخرین بار باهاش حرف بزنم جواب نداد از همه جا بلاکش کردم

مادر شوهرمم نمیکنه باهاش حرف بزنه همش میگه ما جوری وانمود کردیم مثلا نمیدونیم زنت قهر کرده سراغتو ازش گرفتیم گفته خونست 

بش گفتم باهاش حرف بزنید ب باباش بگو باهاش حرف بزنه میگفت هرچی ب باباش گفتم برو  نرفته باش حرف بزنه نگران این بوده ماشینشو دزد نبره اخه حیاطشون کوچیکه دم در میزارش  

با قهر که کلا مخالفم من راستش.خودمم کردم ولی آخه راه حل نیست واقعا.دست بزنش خیلی زیاده؟اگر نیست به نظرم گاهی برو یه سوپر مارکتی میوه فروشی ای چیزی...وقتی ام گف بگو من که رفتنشو میرم حداقل کاری نکن بت دروغ بگم بذار باهات روراست باشم...بعد که ترسش ریخت کم کم گسترشش میدی مسیرو😁ببین به اون ظاهری که میبینی خودشو گنده کرده توجه نکن اینکه نمیذاره بری از یه ترسسسسس خیلی شدیدی در پسر بچه ی درونش هست...ولی از قصد با پوشوندن اون ترس داره خودشو قوی نشون میده(حتی با زدن) تربیت های چرت ایرانیا دیگه...خانواده همسرتم تا میتونی به نظرم قاطی نکن...خودت محکم وایسا سر حرفات پیش شوهرت

پارانویید یا کنترلگری بیش از حد:/ به نظرم با یه مشاور شده تلفنی صحبت کن...من الان شوهرم نباشه کاری ن ...

خییییلی ممنونممم کمک بزرگی کردی واقعا همینه شوهرم درگیر همین بیماریه الان راجبش خوندم دقیقا همینجوره

خیلی ناراحتم براش


ازت ممنونم ایشاالله هرچی از خدا میخوای بهت بده

با قهر که کلا مخالفم من راستش.خودمم کردم ولی آخه راه حل نیست واقعا.دست بزنش خیلی زیاده؟اگر نیست به ن ...

ن دست بزنش زیاد نیست 

حرفات کاملا درسته

خودمم دوس نداشتم قهر کنم دلم میخواست کمکش کنم ولی فرصت حرف زدن نمیداد بهم میریخت خودشو میزد

نتونستم تحمل کنم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792