بیرون نری ک اعتماد اون برنمیگرده ک
چنتا کارباید انجام بدی فک نکن از شکم سیری میگما من خودم سر ی قضیه توعقد اعتماد شوهرموازدست دادم یعنی کارمون داشت ب طلاق میکشید انقددررر تلاش کردم تااعتماد رو برگردونم شاید ب ظاهر چیز آسونی بیاد ولی زمان بره
یک حتماااا حتماااا اعلام کن ک قبول داری اون کار اشتباه بود و الان پشیمونی
دو چندوقت با مادرت کمی مهربون تر باش
میگی افسردس عصبیه باور کن اونم کم توزندگیش سختی نکشیده بخدا طلاق یبارشم زن رو داغون میکنه چ برسه ک مادرت دوبار طلاق گرفته بهش پیشنهاد بده برید بیرون باهم اینطوری هم خودت کم کم راهت باز میشه هم ب مادرت کمک کردی بخدا مادرا از سنگ نیستن اون بیچاره ها هم هیچ محبتی ندیدن مادر خودم یکیش خب خانواده های قدیمی اینطوربودن ب دخترمحبت نمیکردن باور کن تو خونه مثل رییس پادگان میمونه انقدر ک سرد و جدیه ولی باهمین کارا یکاری کردم پایه ی هرروز بیرون رفتن شده بود