واسه نامزدم هم ک پسرعمومن
پنج سال دوست بودیم حدودا
وقتی با خانواده من و عموم صحبت کرده بود بعد کنکور ک قرار خودمون بود.
سر ژن و اینا ی مخالفت های کوچولوعی بود چون عمو و زنعموم هم دخترعموپسرعمو هستن.
با اینکه اصن نمیتونستم ولی واسه اینکه روابط خانواده ها بهم نخوره کات کردم و کمتر جاهایی ک اون بود رو میرفتم ولی همون تک و توکی جاهارم از بس نیگا میکرد همه متوجه شدن میومدن میگفتن بم🤦🏻♀️البته دانشگاه همو میدیدیم
بعد چهل روز حدودا ی روز ک از دانشگاه اومدم دیدم عموم اینا با نامزدم اونجان واسه اجازه ی خاستگاری من هنگ کرده بیدم😂ب قیافم میخندیدن😁🙈