2777
2789
عنوان

زن فامیلمون

| مشاهده متن کامل بحث + 375 بازدید | 36 پست
نه عزیزم نگران نباش

بعضی وقتا فکر میزنه به سرم نکنه با هم در ارتباط باشن البته خیالم راحته اون یک شهر دیگه هست اما بازم میترسم بهش پیام بده   همش میگم کاش مستقیما بهش حالی کرده بودم دیگهاز این  غلطا نکنی ج  ن ده خانم

خدایا حال دلم رو خوبتر کن

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

آخه اصلا میخام بفهمم دلیل کارش چیه

بخدا داداشم انقدر خوش قیافه بود بعضی وقتها موقع دبیرستان که بودم صورتش آرایش میکردم میفرستادیم تو کوچه همسا یه ها متوجه نمی شدن اون محمد فکر می کردن راستی راستی دختر اما الان برای اینکه زنه اون نزدیک خودش داشته باشه معتادش کرد محمد ما یه سیگار هم نمکشیددلم براش کباب هیچکار نمی تونم براش بکنم زنه از شوهر سابقش یه پسر داره 22 ساله اصلآ مادرشو نگاه هم نمیکنه

خدا لعنت کنه این زنای هرزه خانمان برانداز رو

واقعآ خدا لعنتش کنه محمد بچه آخر زنه یعنی داغون چندبار داداشام رفتن خونه پدر مادرش یه پدر پیر ارزوی مرگ دخترش میکرد اونو دیگه خونه خودشون راه نمیدن بعد پدرش به داداشان گفت زودتر محمد ببرین خونه اونام محمد آوردن خونه بابام با زنجیر پاهاشو بستن یه مدت خوب شد دوباره زنه اومد سراغش اونو برد تو کوچه ها داخل چادر می خوابن بابام میگه محمد بعضی وقتها میاد خونه انقدر گرسنه انگار نور توچشاش نیست داداش بزرگه ام هرچی زنه را فحش میده بی تفاوته هیچ بویی از شرم و حیا نبرده الان اعصابم به هم ریخته اون موقع مامانم زنده بود بامحمد میرفتن بازار پرتقال میفروختن بابام بیکاربود محمد سبدهای پرتقال سریع میفروخت هر چی می خواستیم برای منو خواهرم میخرید 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792